This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۹۷

از بیابان به اقیانوس/ شعر/ ملیحه تیره گل

تَنِشِ داغِ بیابان بر پیکره­ی تگزاس
تندیسِ سنگی­ی سارا بر مردمک­های لوط
در آن شب نوامبر
که زانوهای زن خم شد
کدام یک از این­ها بود که یکه خورد
مردمک؟ عقربه؟ یا آئینه؟

از بیابان به اقیانوس 
ملیحه تیره گل

پیشکش به مجید روشنگر که به تشویق او، این شعر برای نخستین بار در «بررسیِ کتاب» منتشر شد.

زن، حالِ عشق­بازی ندارد
عشق­بازی یا «تمکین»؟
دیگر حال پرسیدن هم ندارد
پنجره را می­بندد
پرده­ها را می­کشد
و می­ماند

تَنِشِ داغِ بیابان بر پیکره­ی تگزاس
تندیسِ سنگی­ی سارا بر مردمک­های لوط               
در آن شب نوامبر
که زانوهای زن خم شد
کدام یک از این­ها بود که یکه خورد
مردمک؟ عقربه؟ یا آئینه؟
نه، انگار آینه بود
که از بهت جیوه گذشت
اسمم را به بادهای جنوبِ غربی گفت
و اضطراب لوط را از پله­ها بالا برد

طعم خرمالو بر پُرزهای زبان
طعم شور لب بر ماسه­های تر
موهای صاف زن
در ایستگاه «اتوبوسِ بزرگِ آبی رنگ»
با نسیم اقیانوس آرام
به رقص می­آید
اما هنوز نمی­داند 
چه­گونه می­شود دانست که حالا
حالِ عشق­بازی دارد یا ندارد.

لس­انجلس- کالیفرنیا، ژوئن 1999

هیچ نظری موجود نیست: