This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۵

دو شعر از ساناز داودزاده فر


سکوت، زبانِ رسمی این روزها
بیتفاوتی، دردی بی دارو
و دروغ، رایجترین غذا بعد از فست فود



1

صدایمان دیگر نیست
تا حرفهای تو را
در تنهاییمان زمزمه کنیم
تو رفتهای
سکوت، زبانِ رسمی این روزها
بیتفاوتی، دردی بی دارو
و دروغ، رایجترین غذا بعد از فست فود
همه هستیم
شنیده نمی شویم
و گفتگو
خنجری از پشت
میان دو کتف هم فرومیکنیم
به مرگ دیگری راضی
و زندگی، نارضایتی مطلق
در بهترین حالت
شهروندی هستیم
عادی
که به دیوانگانِ حاکم
عادت داریم
صدایمان دیگر نیست
و تو که صدا بودی
رفتهای
زیرِ خروارها سکوت
به این فکر میکنیم
مردهات برگردد
و جایِ همه که سکوت کرده ایم
دوباره صدا باشد
ای مرده
برگردد
ای مرده
مرده‎ی تو هنوز عشق دارد
سالهاست
خشکسالی
شبیه تو را داریم

2

فریادهایمان را
در پروندههای قطور بی احساس
بندهای وحشتناک با انفرادیهای زبان نفهم
ادارهی گزینش کور با کارمندان معلول فکری
وام با سود بیست و چند درصدی بی برکت
کار با حداقل دستمزد اگر پیدا شود
و زندگی را در زیر خطِ تیزِ فقر
جا گذاشتهایم
از ما سکوتی مانده
سرد، تاریک، نمدار، تلخ
که  داعش
سرگردانی پناهندگان در مرزهای اروپا
جنگ در خاورمیانه
رسیدن سن اعتیاد و فحشا به سیزده سال و ...
مهم نیست
مهم یارانه‎ی نقدی
و شکمی که هر روز باید سیرش کرد
ساعتهای بی زندگی
دیر میگذرند.
بی فریاد
آدمها
تودهی گوشتی
پیچیده در لباس
برای آن که بو نکنند،
راه میروند
میخوابند.
خوشبختی زندگی این است
آخر
تمام می شود
بی آنکه بدانیم
بهشت
آرامشی بود
رویِ زمین
به ما نرسید
و جهنم یعنی
توده ی گوشتی بودی
سعی کردهای تا مرگ
فقط
بویِ مردهات بیرون نزند.



*ساناز داودزاده فر از شاعران شعر آزاد است. اشعار او در نشریات داخل و خارج از ایران منتشر شده و مجموعه شعر از مجموعه "روی حروف مرده راه می روم" از آثار اوست.

هیچ نظری موجود نیست: