PARTOW, Literature, Art & Culture
This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists
یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش هشتم، چاپ و توقیف اولین کتاب شعرم، گرفتن لیسانس، کار در فرهنگ و هنر
چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش هفتم، زمینههای شکلگیریِ دورۀ اول کانون نویسندگان ایران، زندانی شدن محمدعلی سپانلو
ضرورت تشکیل کانونی برای نویسندگان و شاعران ایران از حدود دهه 40 خورشیدی میان نویسندگان، شاعران، مترجمین و هنرمندان، کم و بیش مطرح بود. زمینههای شکلگیریِ کانون به سال 1345، برمیگردد. تا آن زمان، ناشرین کتاب را چاپ و منتشر میکردند. ممکن بود بعد از انتشارِ، به این بهانه که کل کتاب یا برخی قسمتهای آن با سیاستهای وقت، منافات دارد، کتاب را جمع میکردند و نه تنها نویسنده که ناشر نیز با مشکلاتی روبه رو میشد.
یکشنبه، اسفند ۲۰، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش ششم، بازی در فیلم سینماییِ آرامش در حضور دیگران
تقوایی از چند بازیگر حرفهای چون زنده یادان اکبر مشکین، مسعود اسدالهی، مهری مهرنیا، و ثریا قاسمی که عمرش بلند باد، دعوت به بازی کرد. قرار شد من و زنده یادان منوچهر آتشی، محمدعلی سپانلو و علی نراقی، مجانی در فیلم او بازی کنیم. محل فیلمبرداری در خانۀ قدیمیِ زنده یاد سیروس طاهباز بود که با همسرش پوران و پسر نوزادشان که عمرشان بلند باد، در آن زندگی میکردند. آرامش... با پول بسیار اندکی که اعضاء "سینما هفت" (ناصر تقوایی و شش تن دیگر از رفقایش) تهیه کرده بودند، و همکاری رایگان دوستان و یاران تقوایی، در سال ۱۳۴۷ کلید خورد.
پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۴۰۲
یادداشتی بر اهمیت خاطره نویسی، بویژه زنان، در ادبیات فارسی، از رکسانا حمیدی
پنجشنبه، اسفند ۱۰، ۱۴۰۲
یکشنبه، اسفند ۰۶، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش چهارم، ازدواج
چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش سوم، نوجوانی و جوانی
12 ساله بودم که عمویم سرهنگ علی اکبر علا، رئیس شهربانی بابلسر که یکبار ازدواج کرده و جدا شده بود و فرزندی هم نداشت، نزد ما آمد و ماندگار شد. او با دیدن شرایط محل، و ملاحظۀ بزرگ شدن ما و بویژه رشد زودرس من، به مادرم و بخصوص پدرم قبولاند که باید از این مکان برویم.
یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش دوم، کودکی و نوجوانی
از کودکی بی آن که کسی از من خواسته باشد از خواستههای خود صرفنظر میکردم، به دیگران میرسیدم تا فضا را آرام نگه دارم. از دعوا و مرافعه های پایان ناپذیر پدر و مادرم، بیزار بودم. سعی میکردم عهده دار کارهای پدرم باشم، تا مادرم فرصت استراحت داشته باشد. امروز فکر میکنم تحمل رنجهایی که از جسم و جانم بیشتر بود، همه از ترسی میآمد که ریشه در دعواهای پدر و مادر و سرزنشها و خردهگیریهای مادرم داشت.
چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۴۰۲
خاطرات من: بخش اول، مقدمه، پدر، مادر، کودکی
امروز 14 فوریه 2024، Valentine's Day، روز تولد پسر دلبند درگذشته ام سندباد سپانلوست. همراه عده ای از فامیل و دوست، به دیدار سندباد در اِل تورو مموریال پارک، رفته بودیم تا سالروز تولدش را با او باشیم. تولد فرزندی که چهار ماه پیش در تاریخ 18 اکتبر 2023 بخاطر سکتۀ ناگهانی قلبی در اثر بیماری قند، او را از دست دادم. مقبره اش نزدیک مقبرۀ مادر عزیزم اقدس منوچهری است. مادر بزرگی که همه جسم و جانش، در گرو نوۀ اولش، سندباد بود.
جمعه، دی ۲۲، ۱۴۰۲
میز گرد، زبان و نوشتار زنانه، برگرفته از سایت رادیو زمانه
ف. اکبری – با حضور فرشته مولوی، شهرنوش پارسیپور، پرتو نوری علا و احمد خلفانی، به ویژگیِ نوشتار زنانه پرداختیم و نشانههایی از جنبشهای اجتماعی زنان ایران در ادبیات داستانی را جستوجو کردیم.
سهشنبه، آذر ۲۸، ۱۴۰۲
پنجشنبه، آذر ۲۳، ۱۴۰۲
درگذشت ناگهانی پسر عزیز و نازنینم، سندباد سپانلو
جمعه، آذر ۱۷، ۱۴۰۲
چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۴۰۲
سهشنبه، آذر ۱۴، ۱۴۰۲
در سوگ سندباد، خاطره، نیلوفر بیضایی