This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۶

"کوچک که بودم" و دو شعر دیگر از علی آزادی


روی بی سیم ها
نوری ازسیم خودش پیاده می شود
داخل شاه راهی که نت اش گم شده


"کوچک که بودم"
 کوچک که بودم
با عصای پیری راه می رفتم
جوانیام فکر فرار بود
تکهای از من در او جا ماند
بزرگتر که میشد
خوابهایاش تعبیر نمی شد
تکه پاره هاي اش جا می ماند ازخودش
حالا آن بچهی بزرگ
پیرمرد کوچکی ست
زیرخروارها  افتخارخوابیده!
همه چيز ناگهان از مرگ جا مي ماند
لتفن به عزراییل بگو بیخودي معطل نشود
این جا خبری از زندگی نیست!

"داغ ها ي سرد"      
مشتی  پنهان
باحرفهاي گذشته
گذاشته صورت حسابي     درپایین آمدن
فكربالا رفتن پلههایی که چهل ستون
نه!
بیستون را پايين می آورد
چهارشنبه سوزی كه مي شود
هفت شنبه ی دوری  به یادم مي آورد
و داغ ها ي سردي      
       که كلمات راگرم مي كند
اگر فرصتی شد
             خنک می نویسم
                            خنک خنک! 

"منظره"
 روی بی سیم ها
نوری ازسیم خودش پیاده می شود
داخل شاه راهی که نت اش گم شده
عكسی تاریک
ماه و سال اش را
روی نردبان باریک جا می گذارد
بالا رفتن بوم از نقاشي
پایین
نیمی ازمنظره افتاده توی خودش
نیم دیگرش

    دارد سقراط می نوشد!
علی آزادی / کرمانشاه

هیچ نظری موجود نیست: