اگر روز، کج بیآغازَد / و آفتاب لنگ
لنگان / مرا با خود
بتاباند / تا مرز غروب و آستان شب، / تنها نقطهای
که از من خواهد ماند، / همین است، همین.
اگر
بهار نشکفد
اگر
بهار نشکفد
و
قلب بماسد
با
خاک، سنگ
شود
اگر
روز از شب، کم
بیاورد
و شب
روز
از یادش برود
و
آسمان، به
زمین بچسبد
بماند
بگندد
بازهم
هم
باز
از
درون این همه شگفتی
میشکفم
تا
با
تو باشم
عشقم
ای
عشق!
If spring feigned blooming
If spring feigned blooming
and heart soured
with soil
turned to stone
If the day fell
short of the night
and the night
forgot the day
and the sky glued itself
to the earth
dragging
rotting
Once again
again and again
amidst all this wonder
I will bloom
To be
with you
my love
O love
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر