This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

شنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۶

گریه کن ای سرزمینِ من! / شعر / اسد رخساریان

راستی آیا کودکانِ ما / این خیابان-خواب های ترس خورده˚ / هم لگد، هم توسری خورده˚ / که نان و آبشان آغشته در خون است؛ / بی ذرّه ای شادی / بی ذرّه ای احساسِ آزادی / با نگاهی هایی سخت غمگین و سرگردان / نمی گویند: / با خدا و با زمین و آسمان قهرند!

گریه کن ای سرزمینِ من


هوار، هوار، هوار!
من دشمن نیستم، جانم
من انسانم
و رو در روی چکمه پوشانِ تو می گویم:
بساطِ خویشتن برچین!
که من
جز نان و آزادی نمی خواهم

هوار، هوار، هوار!
گفتی در خیابان
باز دشمن!
باز دشمن!
باز دشمن!
راستی آیا کودکانِ ما
این خیابان-خواب های ترس خورده˚
هم لگد، هم توسری خورده˚
که نان و آبشان آغشته در خون است؛
بی ذرّه ای شادی
بی ذرّه ای احساسِ آزادی
با نگاهی هایی سخت غمگین و سرگردان
نمی گویند:
با خدا و با زمین و آسمان قهرند!
و با نمایش های شیرینِی که تنها کودکان دانند
نمی گویند که نمی دانند
لذّتِ آسایش و ناز و نوازش چیست!

هوار، هوار، هوار!
باز هم دیوانه ی زنجیری سودای سلطانی
انگار کن غولی بیابانی
با دیوهایی سر برون آورده از آیاتِ قرانی˚
دم می زند
از دشمنی با من
و زنِ من
و کودکِ من
و خیلِ بی شمارِ ژنده پوشانِ خیابانی!
در سرزمینی سر به سر زرخیز
و کرانِ بیکرانِ دشت و دامانی خیال انگیز!

هوار، هوار، هوار!
گریه کن ای سرزمینِ من!
فغان کن آی مرد
فغان کن آی زن
ای آنکه سوگواری هر شب و هر روز
در غمِ نان و
امروز و فردای کودکانِ غم!


٢٢ دی ماهِ ۱٣۹۶

هیچ نظری موجود نیست: