چه زخم كاريیاى
زدى نارفيق
به باورم به عشق
به باورم به انسان
به باورم به عشق
به باورم به انسان
1
به نداشتن از تو نيست كه غبطه ميخورم
به زنانگیام كه تحقير ميشود
به كاشتههای بىبَرى كه كاشتم
درون باغچهاى
خالى از خاك پاك،
به روح سركشى كه رام شد
به عشق كه اعدام مىشود به بند ظالمانه اش....
چه زخم كاريیاى زدى نارفيق
به باورم به عشق
به باورم به انسان
به زنانگیام كه تحقير ميشود
به كاشتههای بىبَرى كه كاشتم
درون باغچهاى
خالى از خاك پاك،
به روح سركشى كه رام شد
به عشق كه اعدام مىشود به بند ظالمانه اش....
چه زخم كاريیاى زدى نارفيق
به باورم به عشق
به باورم به انسان
2
تقصيرِ تو نبود
معشوق ذهنِ من، در قالِب تو بود
معشوق ذهنِ من، در قالِب تو بود
بر بوم خالى وسفيد، تصويرِ سالها
انتظار من زعشق
در طرحى از تو نقش بسته بود
در طرحى از تو نقش بسته بود
هاشور مى زدم تورا، با رنگِ شعر
با طرحى از نسيم
پُر رنگهاى سخاوت و مهر
برق ستاره ها
با اشك شوق، با باران
با طرحى از نسيم
پُر رنگهاى سخاوت و مهر
برق ستاره ها
با اشك شوق، با باران
با باورم نشاندمت، درون قاب عكس كهنه
ام
تو بى خبر از اين همه شكوه
از جنسِ زندگى، همرنگِ اين جهان
بر كشتزارِ متروکِ منفرد
در جا مى زدى
از جنسِ زندگى، همرنگِ اين جهان
بر كشتزارِ متروکِ منفرد
در جا مى زدى
من با ارغوانِ عشق، پرواز تو شدم
تو ، شعر من شدى
من، ساختمت
پاهاى خسته تو را، من بال و پرشدم
تو، در راهِ گام به گام
من، با سرعتِ زمان
در اسمان، بر روى ابر
در بسترِ خيال
تو ، شعر من شدى
من، ساختمت
پاهاى خسته تو را، من بال و پرشدم
تو، در راهِ گام به گام
من، با سرعتِ زمان
در اسمان، بر روى ابر
در بسترِ خيال
تو سنگين و پُر غرور
در تيك و تاكِ لحظههاى گيج
در محدودهای به اندازهِ گذر
در انتظارِ مجهول ماندهاى
در تيك و تاكِ لحظههاى گيج
در محدودهای به اندازهِ گذر
در انتظارِ مجهول ماندهاى
من ميروم، محو ميشوم، سبك
در حجمِ شب، در صبحِ زود
با سرعت افتادن برگى از درخت
دور ميشوم ز تو، از تو كه نه
✅
ايگنور Ignore
دليت Delete
بلوك Block
با سرعت عبور
در حجمِ شب، در صبحِ زود
با سرعت افتادن برگى از درخت
دور ميشوم ز تو، از تو كه نه
از تصويرِ ذهن خود،
از نور
با یک كليك ايگنور Ignore
دليت Delete
بلوك Block
با سرعت عبور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر