خوابِ که را دیدهام؟
کجا بودم که دوربینِ من
بر زمین افتاد
که جنگ بود آنجا
و کسی آمد – پیری جهاندیده،
و نعشِ کودکان را
ریخت توی ارّابه...
اولّین جنازۀ
بالایِ دار
اسد رخساریان
سرِم
میانِ دست های لرزانم
در دیدارگاهِ اندیشه و احساس
تاب برداشته و
آرام نمیگیرد.
خوابِ که را دیدهام؟
کجا بودم که دوربینِ من
بر زمین افتاد
که جنگ بود آنجا
و کسی آمد – پیری جهاندیده،
و نعشِ کودکان را
ریخت توی ارّابهای و
و در حالِ رفتن
گریه سر داد و گفت
"آه، من
از خدا و از
پیغمبرهای دروغین
سخت بیزارم!"
آنگاه اولّین جنازۀ بالای دار را دیدم
که زیباترین شاعرِ دیوانۀ ما بود
با خطابۀ تدفینِ خدایان
در پایانِ یک دیوان!
۱ نظر:
زنده باد اسد خان
عالی و بااحساس
ارسال یک نظر