This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

یکشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۹

سبکیِ خنده، سنگینی اندوهِ فراموشی، شعر در سه اپیزود، اسد رخساریان

این سیر و سلوکِ من / در شعر/ نقاشی / و موسیقی / داستان را ماند.
وواژه‌­ها / یک، یک / در کارِ ساده‌­نمایی از من.
رنگ­‌ها / در خطِ دویدن درهم / از سفیدی و سیاهی و بنفش و آبی
تا نقشِ و نگاری اسرارآمیزتر از من.


سبکی خنده
سنگینی اندوهِ فراموشی (١)

اسد رخساریان

در˚ بسته است و
از آن سوی
صداها
همچون همیشه
به گوش می­آیند
و چفت و بستِ  کلید
در قفلِ خانۀ اسرار
از صدا نمی­افتد.

نه برون می­آید کس
و نه کس می­داند
که چسان باید از این خانه به بیرون
راهی جُست!



سبکی خنده
سنگینی اندوهِ فراموشی (٢)

اسکلتم
زیر پوستم
زیرِ گوشتم
دیدن دارد
دارد انگاری -او-
در یکی تاریکخانه می­رقصد
شاید از چیزی
پسِ پشتِ در و دیوارِ این خانه
و خانه­های دیگر
که به هم چسبیدند
می­ترسد.

از جمجمۀ سرم
ها، ها، ها!
این اسرار
شنیدن دارد،
من آن­ها را می­فهمم
امّا گفتن نتوانم.

حسّ­‌ام
افکارم
و خیالاتم
در کجای این­ همه استخوان
مأوا دارند
من کی دانم؟
من می­دانم
که فقط نانی و شرابی و زنی می­خواهم
و زمانی که بیاسایم
و زمانی که بیاندیشم
یا که مستی­‌هایم را
هم پستی­‌هایم را
به حسابِ رنج­‌های جاودان زندگی بگذارم.



سبکی خنده
 سنگینی اندوهِ فراموشی (۳)

این سیر و سلوکِ من
در شعر
نقاشی
و موسیقی
داستان را ماند.

واژه‌­ها
یک، یک
در کارِ ساده‌­نمایی از من.

رنگ­‌ها
در خطِ دویدن درهم
از سفیدی و سیاهی و بنفش و آبی
تا نقشِ و نگاری اسرارآمیزتر از من.

ریتم‌ ها را
در سر و دست‌ها و پاهایم
و مسیری که نگاهم می­‌پیماید
نشناسم
این بهایی آیا
هم­سنگ همان آزادی ست
که من از خود
انتظارش را
دارم؟

سبکی خنده
سنگینی اندوهِ فراموشی.


آگوست ٢٠١٩

هیچ نظری موجود نیست: