همین سرو / با یالهای
افشانش در باد / همین سرو / با شاخههایش که / « به سوی نور فریاد میکشند»؛ / سَرِمان به همین سطر گرم باد
همین سَرو
که گنجشکها
از روی شاخههایش میپرند،
همین سرو
که در سایهاش،
به سلامتیِ کبوترها باده مینوشیم؛
سَرِمان به همین سرو گرم باد
و به سوسنهایی که اطرافش میشکوفند.
« تنگچشما»
]با تو
نیستم، با پایینیام[
هزار سِدره و طوبی مالِ تو
تا هِی گِردِشان لال بچرخی و
دستانت را از سرما
مثلِ کودکان
با هُرم دهانت هووو کنی و
سرت آونگی یخزده باشد
تا فرشتگانِ خِپِل
رویش بِشاشند!
]لبخند
زدی یا ازَم بدِت اومد؟[
به هر حال
همین سرو
با یالهای
افشانش در باد
همین سرو
با شاخههایش که
« به سوی نور فریاد میکشند»؛
سَرِمان به همین سطر گرم باد
و به سوسنهایی
که اطرافش میشکوفند.
...
*بهرام
نبیپور متولدِ 1355 و زادۀ چهارمحال و بختیاری است. محدودیت مکانی و مشکلات چاپ و
توزیع کتاب باعث شده تا وی از اشعار معتنابهی که سروده کتاب شعری منتشر نکرده
باشد.
۱ نظر:
بسیار ملوس به به
ارسال یک نظر