This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۵

این زنان ما را به گناه می اندازند / بخشی از خاطرات زندان ژیلا بنی یعقوب / مسعود کدخدایی

ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگاری است که در سال 1385 دوبار و در مجموع پانزده روز در بند 209 زندان اوین که بند امنیتی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است اسیر میشود.
در اوین بازجوهایی که دوست دارند "کارشناس" صدایشان کنند، به این خانم روزنامه نگار میگویند "مهمان". بار دوم که بنی یعقوب -مانند بار اول- برای تهیه گزارش به دیدن تظاهراتی مسالمتآمیز و قانونی رفته و گرفتار میشود اسفند ماه است. او را با سی و دو زن دیگر گرفتهاند.
ژیلا چون نمیپذیرد با چشمبند به پرسشهای بازجو جواب بدهد، به سلول انفرادی میافتد و صبح با صدای اذان مردی از سلول پشتی از خواب برخیزانده میشود. او صدا را میشناسد چون پیش از آن که به انفرادی بیفتد نیز همراه با زنان دیگر این صدا را، با آن لهجهی غریبه شنیده است. مرد از همان پشت دیوار به آنها گفته بود فارسی بلد نیست و آنها فهمیده بودند که مؤذن و هم سلولیهایش عرب و از القاعده یا طالبان هستند.
ژیلا بنی یعقوب و زنان دیگر، در آن بند عمومی برای روحیه گرفتن و گذراندن وقت، شعر و سرودهایی میخواندند، اما نگو که خطا کرده بودند و خود نمیدانستند، تا آن که یکی از مأموران میآید و به او چنین میگوید که در زیر می خوانید:
"تعدادی از مردان زندانی که در همسایگیاتان زندانیاند، از شما به مسئولین شکایت برده اند."
حیرت زده گفتم: "از ما شکایت کردهاند؟! مگر ما چه بدی در حقشان کردهایم؟!"
"از سرودها و شعرهایی که میخوانید ناراحت شدهاند. میگویند این زنان ما را به گناه میاندازند."
این بار حیرتزدهتر از قبل پرسیدم: "ما سرود میخوانیم و آنها به گناه میافتند؟! سرود خواندن ما چه ربطی به آنها دارد!؟"
"میگویند صدای شما موجب میشود آنها به گناه بیفتند. مگر نمی دانی از نظر آن ها شنیدن صدای زنان به ویژه وقتی آواز میخوانند حرام است؟"
تازه فهمیدم! پس او در باره همان همسایههای القاعدهای حرف میزند. دوباره به سادگیِ خودم خندیدم. ما را بگو که همین چند روز پیش میخواستیم درِ دوستی را با آنها باز کنیم".
در زیر مشخصات کتاب و چند لینک در باره خانم بنی یعقوب را میبینید. او داستان زندان رفتنش را بسیار ساده و صمیمی بیان کرده و مانند بسیاری از این دست خاطرات هیچ به فکر دراماتیزه کردن قضایا یا پرداختن جملههای احساسی یا "برافروختن خشم انقلابی" خواننده نبوده که این بر ارزش کتاب میافزاید. او روایتش را میگوید و میگذرد و ما را با بار سنگین بیعدالتیهایی که بر زندانیان رفته تنها میگذارد.

زنان در بند 209 اوین، ژیلا بنی یعقوب، ۱۷۲صص، چاپ نخست ۲۰۱۱، نشر باران، استکهلم

هیچ نظری موجود نیست: