This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

جمعه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۵

روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟/ مصاحبه تارنمای روشنفکر با دکتر کریم قصیم

طی فراز و نشیبهای جهانگستر، روی هم عقلانیّت انتقادی، پیش رفته، دموکراسی جا افتاده و آزادیِ انتقاد مدام، اهمیّت فزونتری یافته است، برغم برآمد تازه طوفانهای سیاه مذهبی و جبّاریت اسلامی، اعم ازشیعی و سنیّ .
روشنفکر:
کریم قصیم، یکی از روشنفکران و فعالان سیاسیِ بنام ایرانی است که از ۲۳ سال پیش، توجه‌اش را به بحران محیط زیست در ایران، معطوف کرده است. نظرات وی دراین زمینه جالب و قابل توجه‌است و موجب شده تا رسانه‌های ایرانی خارجِ از ایران، از نظریاتش استقبال کنند. دکتر کریم قصیم با نوشتن مقالات و مصاحبه‌های متعدد تصویری و…و شنیداری، سعی کرده  تا بیش از پیش افکار عمومی ایرانیان را به این موضوع بسیار مهم و حیاتی جلب کند. از‌اینرو تارنمای روشنفکر گفتگویی کوتاه، تحت عنوان «دو پرسش ازکریم قصیم» با ایشان داشته، که نوشتار پیشرو حاصل آن است.
 تعریف شما از روشنفکر و روشنفکری چیست؟
خیلی خلاصه، معنای لفظی «روشنفکر» درخود ترکیب کلمه نهفته است، البته با آموزش و تجربه و فهم و دریافت آگاهیهای وسیع و متنوع همراه طرح پرسش و نقد و بررسی مداوم، قطعاً به شهامت اخلاقی مزیّن و درصورت لزوم به شجاعت بیان و ایستارگزینی به موقع، حتی به بهای تنها شدن و درانزوا ماندن و
مفهوم روشنفکر درچشم انداز و نیز ژرفای آن سوی عادات و رفتار و خلق و خوی مردم عوام و مقلد/ در گسست و ِشکندِ «مار ِکشی و مارکشان»/ عوام‎فریبان و شیّادان سیاسی و دینی و عقیدتی/ منزل دارد. به باور من روشنفکر/ روشنفکری به نوعی همسفر شجاع فرآیند و راه بهروزی و رهایی ازشرّ خرافات و جبرها و ستمهاست. پس ترکیب «روشنفکر دینی» و هر قید ایدئولوژیکی بسته دیگر نیز آزادی حضور ندارد و نقض غرض است.
 معنای روشنفکر  و روشن بینی، به تعبیر کانتی، در هرزمان تاریخی به خود وفاداراست/ چون حاوی پویش و پیدایش بلوغ فکری، معرّف ارج و اعتبار اجتماعی روشنفکران در پافشاری بر راستکاری و شفافیّت، رويارويی با دروغ و دغل، جستجوی  حقایق و افشای فریبکاریهای قدرت و زورِ حاکم است. البته نمونههای وارونه نیز همیشه بوده اند… و محل بحث و حلاجی و گاه حتی معرض کوبههای پرسش و نقد و رد و عبرت .
 به لحاظ تاریخی، مفهوم و نقش و جایگاه روشنفکر درجامعه مدرن شتاب گرفت و بالا آمد، درجامعهای که خردگرائی و نقد و خردهگیری گسترش یافت / خرافات پس نشست / استبداد و اقتدارحکومتی دین و مذهب کنار زده شد یا با انقلاب سرنگون فروافتاد/ گرایش عمومی به آزادی و حقوق بشر بعدها حتّا نظامهای تمامیّتگرا و توتالیتر را فروپاشاند. طی فراز و نشیبهای جهانگستر، روی‎هم، عقلانیّت انتقادی پیش رفته، دموکراسی جا افتاده و آزادیِ انتقاد مدام اهمیّت فزونتری یافته است، برغم برآمد تازه طوفانهای سیاه مذهبی و جبّاریت اسلامی، اعم ازشیعی و سنیّ .
فانوس اخلاقی و فکری و آزادی وجدان روشنفکری، اسباب روشنائی و راهنمائی مردمان بوده و خبط و خطاهای آن گاه موجب گمراهی . پس گزینش ایستار و نقطه آویزش چراغ و پرتوافکنی مستلزم دقت وافر و مسئولیت‎شناسی و شجاعت است.
خیلی پیشترها، روشنفکر چنین وزنی نداشت. اما طیّ دوقرن گذشته – بخصوص اززمان انقلاب کبیر فرانسه به این سو، رابطه روشنفکر/ روشنفکران با مراکز و مراجع ثروت و قدرت  پیچیدگی فزایندهای یافته است، به علل و اسباب گوناگون که تلگرافی به مهمترین‎ها اشاره می‎کنم :
 - به اعتبار پرچم روشنگری/ راهنمائی/ و انتقادی که به هنگام برافراشته‎اند ( نمونه‎های برجسته: امیل زولا فرانسه در قضیه دریفوس، ارنست بلوخ و هانریش بل در دوران جنبش جوانان دهه 60 آلمان)،
- به سبب نقشی که درنزدیکی و دوری قدرتهای حاکم داشتهاند (نمونههای مثبت: آندره مالرو و کامو درفرانسه پس ازجنگ جهانی دوم)
- به جهت نقش و مسئولیّت آنها درنقاط عطف و هنگام چرخشهای عظیم و تعیین کننده تاریخی ( چه در روشنگری یا درعواقب ارتکاب خطا و  تاریکنمائی )، که بی‎تردید پرسش و پاسخگویی میطلبد و انتقاد ازخود راه‎کرد و شیوه صمیمانهای است در دسترس. (نمونه مثبت: اَرانی و کسروی در دوران پهلوی اول / خلیل ملکی در دوران پهلوی دوم  و مصطفی رحیمی درزمان انقلاب 57، نمونه منفی: عبدالکریم سروش و بنی صدر درزمان انقلاب و حمایت ازخمینی)
- به علت پیشگامی که علیالاصول میباید روشنفکر و روشنفکری هرکشوری/ملتی/قومی/ مجموعه ملی ساکن درسرزمینی واحد، با مسائل و مشکلات مبرم واحد، در کشف و طرح و بحث مسآله یا مسائل مبتلابه انجام دهد. مثلاً درآستانه انقلاب مشروطه طرح و توضیح موضوعات مبرم قانون، عدالت و آزادی و کلاً مسائل مشروطه خواهی. … درزمان ما و حاکمیّت جبار و ضدبشری ولایت فقیه: طرح همه مسائل مبرم کنونی: بحران محیط زیست، بحران اجتماعی و فرهنگی، طرح و بحث همه جانبه ایدئولوژی اسلام سیاسی حاکم و مسائل شریعت و
دریک کلام، حاصل کار و گفتار روشنفکری و مناسبات آن با قدرت حاکم، به نوعی بازتاب عقل مدرن بوده و هست، چه درمؤلفه ابزاری و چه بردار انتقادی آن. این مبحثی است مفصّل و مطرح با رویکردهای گوناگون، دستکم از منظر سقراط یا رویه ارسطو، ازگذشتههای دور تا زمانه ما .
 درچند سال اخیر بیش از پیش توجه خود را معطوف به محیط زیست کرده‌اید در حالیکه برخی روشنفکران ایرانی را به بی‌تفاوتی به این امر مهم، متهم می‌کنند که البته تا حدی نیز این اتهام به جامعه روشنفکری وارد است. این درحالی است که کارشناسان محیط زیست خبر از یک بحران جدی در این زمینه می‌دهند، چگونه به این مسئله نگاه می‌کنید؟ آیا واقعا روشنفکران ایرانی در این زمینه کوتاهی کرده‌اند و یا اساسا این مهم ربطی به موضوع روشنفکری ندارد؟
 شاید شما اطلاع نداشته باشید، من درجوانی و ایام تحصیل درشهر کلن آلمان، با بخشهائی از فعالان چپ آلمانی دوست و دمخور بودم که رفته رفته به مسائل اساسی اکولوژی توجه یافتند،- بحرانهای آن زمان محیط زیستی – چون مرگ و میر جنگلها و مخاطرات مربوط به استقرار راکتهای اتمی آمریکا و ناتو درآلمان غربی- موضوع مبارزه روزمرهشان بود. رفته رفته به مسائل محیط زیست ایران توجه یافتم. زمان انقلاب 57 که به ایران بازگشتم، درحاشیه فعالیّت سیاسی- فکری، کمی هم به مسائل این عرصه میپرداختم. بعدها که عضو شورای ملی مقاومت شدم شخصاً این مسائل را با علاقه زیاد پیگیری میکردم. 
سال 1372 که کمیسیونهای کاری شورا داشت تشکیل میشد پیشنهاد کردم یک کمیسیون هم به مشکلات محیط زیست ایران بپردازد و تخریب و آلودگیها را که در دهه نخست حاکمیّت اسلامی بالا گرفته بود پیگیری و افشاء کند. چون انتظار داشتند پیشنهاد دهنده خودش مسئولیت بپذیرد، شدم مسئول کمیسیون محیط زیست آن تشکیلات، و از آن زمان تاکنون 23 سال‎ است که کنار دیگر فعالیتها و شغل پزشکی حرفهایام، کلیّ هم تحقیق و افشاگری و فعالیّت دراین زمینه برنامه‎ریزی و اجرا کرده‎ا‎م. نشمرده‎‏ام ولی علاوه بر مقالهها و گزارشهای فراوان راجع به تقریباً تمام محورهای بحران سراسری زیست محیطی ایران، قطعا صدها مصاحبه رادیوئی/ تلویزیونی/ سخنرانی در شهرهای اروپا و آمریکا و برنامههای گوناگون تلویزیونی درباره محورهای اکنون به شدّت بحرانی شده محیط زیست ایران داشته ام. 
متآسفانه پس ازاستعفای من ازشورا (سه سال و اندی پیش)، دستگاه مجاهدین بسیاری ازاین کلیپها و مطالب مهم را ازروی انترنت حذف کردند… ولی با زحمت مجدد توانستم بخشی مهم ازنوشتهها و تحقیقات و انتشارات محیط زیستی آن دوران فعالیّت  20 ساله را زنده کنم و اینها به همت دوست فرزانه آقای یغمائی در سایت دریچه زرد گرد آوری شد تا مجموعه اطلاعات و آگاهیهای مدون آنها برای علاقمندان، و به ویژه کوشندگان  نسل جوان ما دردسترس باشند، تا ایرانیان بدانند تاریخ و کم و کیف تخریب و آلودگی و بحرانهای مرگبار محیط زیست ایران آغاز و پیشینهای به قدمت حاکمیّت اسلامی دارد.
اما درباره نکتهای که اشاره کردید، بیاعتنائی اولیّه روشنفکران به بحران محیط زیست ایران. آن موضوع طیّ دهههای اخیر درواقع دردنامهای بوده «پراز آب َچشم»! بارها بدان اشاره رفته ولی نه به موقع معرض توجه قرارگرفته / و درصورت عنایت دیرهنگام نیز/ نه واکنشها با پویش و کوشش لازم بوده و لذا جنبشی در اجتماع نیفتاده و موجی بالا نگرفته است – آن طور که فیالمثل روشنفکران آلمانی با دل و جان و همت بلند به این امور مهم کشور و جامعهشان عنایت کردند و اقدام عاجل و سراسری و اجتماعی سازمان دادند و البته به نتیجه هم رسیدند.
 من درست نمیدانم و مایل هم نیستم از واژه «متهم» و مقوله «اتهام» سخن بگویم. ولی فقط با یک اشاره مستند به مسآله بسیار حساس و پرمخاطرهای چون فعالیتهای 30 ساله اتمی رژیم جمهوری و چشم بستن طولانی روشنفکران ایران به این مصیبت به تکرار، یادآوری دردانگیزی میکنم. علل این کمبود وخیم را باید جداگانه مورد بحث و بررسی قرار داد. اگرمجاز باشم متن یکی ازهشدارهای خویش نسبت به این مسآله بحرانی و حیرت و افسوس از بیاعتنائی روشنفکران ایران را در اختیار شما قرار میدهم، امیدوارم جای درج تنگ نشود.
این سطور مورخ دسامبر97 / آذر76 ، درانتهای مقالهی تحقیقی من راجع به «انگیزه ترجمه» ام ازکتاب فیزیکدانها، نوشته دورنمات، بوده که همان زمان هم به صورت کتاب (فیزیکدانها) و هم جداگانه درنشریه پرتیراژی درخارج کشور چاپ و پخش شد. آن جا آمده:
« درسالهای اخیر، با خواندن اخبار و گزارشهای مربوط به تلاشهای اتمی رژیم ، بارها ماجرای ساختن بمب اتمی و انهدام شهرهای ژاپن به ذهنم میآیند. یا وقتی میشنوم که ادامه کار و تکمیل نیروگاههای اتمی درایران به دست روسها افتاده، بیاختیار به یاد سانحه دهشتناک چرنوبیل میافتم. این تداعیها مرا واداشتند کتاب «فیزیکدانها» را به فارسی ترجمه کنم. زبان طنزآمیز و صورت کمیک درام که به یاد ماندنیتر از بیان بی واسطه آنست، مرا بیشتر تشویق کرد. رژیم آخوندی سالهاست، به صورت غیرمتمرکز، درسایتهای اصفهان، کرج، گرگان، معلم کلایه (الموت)، بوشهر، یزد و دارخویین و . . . برنامه هستهایاش را پیش میبرد.
اما روشنفکران ایرانی، برخلاف همتایان اروپائی و آسیای شرقی – که برسر مخالفت با استقرار سلاح اتمی و حتا مخالفت با نیروگاه هستهای درکشورشان جنبشها به راه انداختهاند – نسبت به این فعالیتهای مرگبار [رژیم اسلامی] حساسیّت نشان نمیدهند، انگار به کلی غافلند. سبب سکوت چیست؟
کشورِ تا خرخره بدهکارِ ما ، با دریائی از نفت و گاز، به «انرژی اتمی» احتیاجی ندارد. برای مقابله با خطر اتمی رژیم هم به این و آن «قدرت جهانی و منطقهای» نباید دخیل بست. آنها به رژیم به چشم مشتری بدسگالی مینگرند که علی‎رغم اخلاق و رفتار سگش ، تا سرِ کیسه را شل نگهداشته و تا این «سفره صد میلیارد دلاری» پهن است، به مجلس‎اش رفت و آمد می‎کنند. 
عجوزه جمهوری اسلامی، با اغماض شرق و غرب دارد به سلاح اتمی دست مییابد. از این قدرتها آبی گرم نمیشود، اما هرچه آگاهی مردم افزایش یابد، زودتر می‎توان شیشه عمر این عجوزه را به سنگ زد.  آیا تردیدی هست که وجود «سلاح هسته ای به علاوه موشکهای دوربُرد بالستیک» در دست رژیمی که مدعی «رهبری و مرجعیّت جهان اسلام» است، بلافاصله میهن ما را به گرداب مخاطرههای جدّی میاندازد؟ آیا نباید قبل از وقوع فاجعه، تا دیرنشده، صدایمان را به اعتراض بلند کنیم؟»  دسامبر 1997 کریم قصیم
دوستان، به شهادت این متن (آمده درانتهای کتاب فیزیکدانها و نیزجداگانه چاپ و پخش شده) ملاحظه میکنید که دستکم از20 سال پیش به هموطنان آگاه و آزادیخواه جامعه روشنفکری ایران هشدار داده شده است. نه تنها دراین متن بلکه درشماری دیگر از سخنرانیها و مصاحبههای تلویزیونی این هشدارها تکرار شدهاند. نگاه کنید به نوشته تحقیقی دیگر من تحت عنوان «بمب هیتلر، بمب خامنهای» که روی انترنت موجود است،
همین طور مراجعه بفرمایید به شمار کثیری ازمصاحبههای رادیو- تلویزیونی من درمورد مسائل و بحرانهای زیست محیطی – ازجمله درباره پروسه مرگبار خشک شدن دریاچه ارومیه و نیز بحران اتمی و مخاطرات آن…. که هنوز روی یوتیوپ باقی ماندهاند. درهمه این برنامه هشداری مستند و غیرقابل انکار بیان شده. شماری اندک از لینکها را در زیر میبینید:

هیچ نظری موجود نیست: