This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۹۷

انتشارات سندباد The Waste Land شاهکار تی. اس. الیوت را به دو زبان فارسی و انگلیسی به ترجمۀ محمود مسعودی، منتشر کرد


"چندين منتقد به من افتخار داده اين شعر را به عنوانِ نقدِ جهانِ معاصر تفسير کرده اند، و آن را واقعاً هم‌چون بخشِ مهمّي از نقدِ اجتماعي به حساب آورده اند. برايِ خودِ من، اين شعر فقط تسکينِ گلايه‌اي شخصي و کاملاً ناچيز عليهِ زندگي بود؛ فقط تأليفي از قرولندِ آهنگين است."
تي. اس. اليوت
ارضِ باطله: چاپِ عکسي و تَرانوشتِ پيش‌نويسِ اصلي، ويراسته‌يِ والري اليوت، نشرِ هارکورت، نيويورک، 1971، ص. 1.

انتشارات سندباد در آمریکا، مفتخر است چاپ دوم "ارض باطله"، ترجمه شعر The Waste Land، (دو زبانه) توسط نویسنده و مترجم برجستۀ ایرانی، محمود مسعودی را منتشر کرده است. این اثر با یادداشت‌های مترجم، همراه با شرح و تفسیر و تصویر، خواننده را در درک بهتر شعر الیوت یاری می‌کند.



محمود مسعودی

"به نظِر من عنوانِ اين شعر بايد بتواند هم اضمحلال و شکستِ تمدّنِ غرب را (از ديدِ اليوت، و از نقطه نظِر شعر) برسانَد، هم ويراني و نااميدي و سرخوردگی پس از جنگِ جهانی اوّل را، هم سترونی خاک را در رابطه با اسطوره های باستانی باروَري و سرزمین شاهِ ماهی‌گير و افسانه‌ی جاِم مقدّس، يعني دوِر حيات و موت و بازيافت و نوزايي را، هم آن چه را که شايد بتوان بطالتِ توراتي خواند، هم گلايه و افسردگی شخصي اليوت را در رابطه با کارَش و محل کارَش، لندن، و شکستِ او را در ازدواج اوّلش (می‌دانيم که به روايتِ ويرجينيا وولف، در دفتِر خاطراتَش، يکي از دوستانِ بسيار نزديکِ و محرم اسرار او، ار ض باطله را اتوبيوگرافی اليوت توصیف می‌کرده است.) و هم، به ويژه، ايمانِ مسيحی او يا در واقع تزلزل آن را. با اين استدلال‌ها است که «ارض باطله» را با به کار گرفتن يکي از صريح‌ترين معني هاي صفتِ «waste » و اسم « land»، در مجموع، ترجيح داده ام." (صفحۀ 23 متن فارسی ، مقدمۀ مترجم).


چاپ دوم "ارض باطله"، با حفظ تمام حقوق برای نویسنده، در ماه می 2018، توسط انتشارات سندباد در کالیفرنیا-آمریکا، منتشر شد. 
با فرستادن اسم و آدرس پستی خود، به آدرس ایمیل انتشارات سندباد، کتاب مورد نظرتان را سفارش دهید
sinbadpublications1@gmail.com
قیمت کتاب دو زبانه "ارض باطله" در تمام شهرها و ایالات آمریکا، با هزینه پست، 20 دلار است. 
فروش در کانادا و اروپا 15 دلار به اضافۀ هزینۀ پست خواهد بود.
خرید این کتاب از طریق پیپَل paypal یا کردیت کارت میسر است 

همچنین این کتاب و سایر آثار منتشر شده توسط انتشارات سندباد را می‌توانید از شرکت کتاب در لس آنجلس نیز خریداری کنید.
Tel: 310-477-7477
ketab1@ketab.com

آثار منتشر شده توسط انتشارات سندباد، لس آنجلس، آمریکا
1- ارض باطله، ترجمۀ شعر The Waste Land، اثر تی. اس. الیوت، مترجم محمود مسعودی، همراه مقدمه و تفسیر و تصویر، (دو زبانه) چاپ دوم، 268 صفحه، ماه می 2018
2- یگانگیِ ذهن و زبان، مجموعه مصاحبهها با پرتو نوری علا، چاپ نخست، اول پائیز 2017   
3- خاطرات اقدس منوچهری، (دو بخش)، چاپ نخست، 2017
4- کتاب شادی، مجموعۀ بیش از 450 جوک و لطیفه همراه با مقدمه و مؤخره، بلقیس خاتون مازندرانی، چاپ نخست،  2017
5- از دار تا بهار، مجموعه شعر، پرتو نوری علا، چاپ نخست، 2016
6- مانا، روایت، پرتو نوری علا، چاپ نخست، 2015 ، نایاب
7- چهار رویش، برگزیده اشعارِ چهار مجموعه شعر، به دو زبان فارسی وانگلیسی، و مجموعه نقدها بر اشعاراین برگزیده، پرتو نوری علا، چاپ دوم،  2015
8- فردای میهن، نمایشنامه، پرتو نوری علا، چاپ اول، نایاب
9- مثل من، مجموعه داستان کوتاه، پرتو نوری علا، چاپ سوم، نایاب
10- هنر و آگاهی، مجموعه نقد و بررسی ادبی و هنری، پرتو نوری علا، چاپ سوم، نایاب

۲۶ نظر:

محمود فلکی گفت...

"ارض باطله" برگردان خوبی برای عنوان این کتاب نیست. در زبان فارسی امروز کسی به جای زمین یا سرزمین "ارض" به کار نمی برد. "باطله"، آن هم با املای عربی اش برای سرزمین به کار برده نمی شود. به مثل "کاغذ باطله" یا مانند آن را داریم، ولی زمین می تواند "بی حاصل" یا چیزی دیگر باشد. امیدوارم برگردان ایشان هم مانند عنوان کتاب پر از واژه های نامأنوس عربی نباشد.

Partow, Literature, Art and Culture گفت...


آقای فلکی عزیز، من شما را نیز مانند سایرین دعوت می کنم تا مقدمه مفصل آقای مسعودی را در آغاز ترجمه شعر الیوت مطالعه فرمائید. از این ها گذشته زبان عربی یعنی چه؟ تمام لغات عربی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و ترکی و مغولی که امروزه ما حتی بدون توجه به آنها به کارشان می بریم، جزو زبان فارسی است. باعث غنای زبان فارسی است. شما ببینید ملیت های دیگر چگونه لغاتی که وارد زبانشان میشود را حفظ می کنند. زبان عربی و .... فقط نوعی شووینیسم است.

محمود فلکی گفت...

خانم نوری علا عزیز، با شناختی که از شما داشتم، و شاید شناختی که شما از من داشتید، فکر نمی کردم که به این راحتی مرا متهم به شوونیسم کنید. با همه ی احترامی که برای شما قائلم، باید بگویم که برای شما متأسفم. من نسبت به هیچ چیز، و به هیچ زبانی، حتا فارسی تعصب ندارم. لطفن باردیگر نوشته ی مرا به دقت بخوانید. من از نارسایی برگردان عنوان کتاب با واژگان عربی که در فارسی یا دیگر مصرفی ندارند یا معنای دیگری را برمی تابانند، نوشته ام. این چه ربطی به شووینیسم دارد؟ فکر می کنم معنای شوونیسم را شما طور دیگری می فهمید. واژه های نامأنوس عربی مانند واژه های نامأنوس فارسی یا هر زبان دیگر، به زبان ساده تر یعنی، واژه هایی که یا صقیل اند یا کهنه شده اند و یا نابسامان با متن اند. بد نیست اگر لطف کرده پیش از اتهام زنی، در نوشته یا نوشته ها و گفته های دیگران اندکی دقت کنید. این را هر بچه مدرسه ای می داند که در هر زبانی زبان های دیگر هم آمیخته شده اند. کسی که یکی از رشته های تخصصی و کارش زبانشناسی است، دیگر به درسنامه ی آموزشی در حد مدرسه ی ابتدایی نیازی ندارد.

Partow, Literature, Art and Culture گفت...

آقای فلکی عزیزِ بی انصاف و خودبین. ببخشید نمی دانستم رشتۀ تخصصی شما زبانشناسی است و نیازی به شنیدن حرف دیگران ندارید. اگر من چهار خط نوشته شما را درک نکردم، لااقل شما کمی به خودتان زحمت بدهید و مقدمه آقای مسعودی را بخوانید. فکر می کنید ایشان عقلش به اندازه شما زبانشناسان نیست که تفاوت لغات کهنه و نو را نفهمد؟ اگر شما کارهای ترجمه شده ایشان را خوانده باشید، می بینید که او یک کلمه بدون تحقیق، و مطابقه با متن های ترجمه شده به زبانهای دیگر، آن را ترجمه نمی کند. او عمداً کلمه ارض و باطله را با توجه به آن چه الیوت در کل شعر در نظر داشته انتخاب کرده است. مقدمه ایشان در همین تارنمای پرتو آمده است. لطفن در باکس جستجو، به دنبال اسم مسعودی باشید، یا در ستون سمت چپ که نام مطالب مندرج در این تارنما، آمده نگاه کنید و بعد مقدمه ایشان را بخوانید. شاید به کار زبانشناسان هم بخورد.

خسرو باقرپور گفت...

پرتو خانم نوری علا عزیز، درود بر شما. محمود مسعودی را با رمان ارجمند سوره الغراب که در زمان نو، سال ها پیش منتشر شد می شناسم. چند گفتگو نیز از ایشان خوانده و شنیده ام. مسعودی به نظرم اهل ادبی هوشیار رسیده است. این شعر الیوت را نیز بسیار خوش می دارم و بارها خوانده ام. نام آلمانی ی این شعر Das wüste Land است که برابر نهادش به فارسی می شود "سرزمین بیابانی" آنچه در این شعر الیوت قبل از هر چیز چهره نمایی می کند، شاید تکنیک شعری باشد. اما وقتی دقیق به روح شعر نزدیک می شوی، به بیابانی می رسی که آکنده از بنیان های میتولوژیک ادیان سامی و درد و رنج و شکنج انسان و روح زخمی ی اوست. دنیایی که الیوت در این شعر آفریده است، سراسر رنج و درد بیابان است. من نزدیک ترین اثر به این شعر را رمان "گرگ بیابان" هرمان هسه می دانم. و شگفتا که این دو ادیب بزرگ، واژه ی بیابان را برای نامیدن این درد و رنج انسان برگزیده اند. و نکته ای دیگر: واژه های "تهی" و "برهوت" و "بیابان" و "بی حاصلی"، ذهن خیال پرداز اهالی ی ادب را بی اختیار به سوی نواحی ی شمال آفریقا و خاورمیانه عربی می کشاند. جایی که گویا پایانی برای درد و رنج ساکنان آن وجود ندارد. شاید محمود مسعودی نیز با توسن خیال به نمود بیابان در جهان (که مناطق عرب نشین پیش گفته است)، راه برده باشد و این سبب ساز گزینش این نام (ارض باطله) برای ترجمه ی ایشان از شعر الیوت شده است. می دانید که الیوت دردمند و هماره اندوهبار یکی از بدترین وقایع تاریخ انسان و جهان، یعنی جنگ خانمانسوز اول بود.

Partow, Literature, Art and Culture گفت...

دوست عزیزم آقای باقرپور، چقدر توضیح خوبی داده اید. مسعودی عنوان شعر الیوت را با توجه به همان فضائی که نوشتید ارض باطله می گذارد و البته بسیار ابیات شعر با ترجمه های قبلی به فارسی متفاوت است. من این اثر و ترجمۀ ارزشمند آن را بصورت کتاب منتشر کردم تا شاید اشتباهات مترجمین گذشته که قدر کارشان هرگز فراموش نمی شود؛ روشن گردد. ممنونم آقای باقرپور.

علی آزادی گفت...

خانم نوری علا گرامی ارض باطله دهن کجی به شیوابی زبان فارسی است حتا اگر عبارت دقیق تری برای آن کتاب باشد

Partow, Literature, Art and Culture گفت...

برای هزارمین بار از همه و شما می پرسم آیا مقدمه آقای مسعودی را بر این شعر خوانده اید؟ شما به عنوان شاعر قبول دارید که زبان و محتوا درهم تنیده شده اند؟

علی آزادی گفت...

بله همينطوره البته ولی بحث من چيز ديگري است خانم نوری علا من میگویم این عبارت ارض باطله زیبا نیست و با ذوق زیبایی شناسی یک فارسی زبان تنافر دارد همین

عباس منصوری گفت...

در ایران این کتاب با عنوان سرزمین هرز و سرزمین بی حاصل با ترجمه ی مرحوم حسن شهباز و آقای بهمن شعله ور موجود هستش،من برگردان حسن شهباز رو دارم

Partow, Literature, Art and Culture گفت...


بله کاملن درست است، اما آقای محمود مسعودی،پس از چندین سال مطالعه و تفحص و مقایسه شعر الیوت با ترجمه آن به زبان فرانسوی،و نقدهای مختلف بر روی این اثر، با دلایلی که در مقدمه کتاب آورده است، سرزمین هرز یا سرزمین بی حاصل را ترجمۀ دقیق این اثر ندانسته و ارض باطله را انتخاب کرده است. مقدمۀ مفصل مسعودی بر این شعر و چرائی و چگونگی ترجمه آن مبحثی خواندنی است.

افرا مشیری گفت...

دوست عزبر ما باابنمه کلمات ریبای فارسی که داریم چرا باید دوکلمه عربی را بزور کنار هم بچینیم تا بقول شما مفهومی را که تی. اس. الیوت مورد نظرش بوده برسانیم . آیا خود این شاعر از کلمه ع برای رساندن مطلب استفاده کرده. یا نویسنده ما درمقابل زبان عر بی لنگ انداخته و فکر کرده مالغت مناسب نداریم چنانکه نام کتاب قبلی خود راهم عربی انتخاب کرده

بهرام بهرامی گفت...

خانم نوری علا. وام گرفتن از زبان‌ها هنجار و دستوری دارد. بدبختانه واژه های عربی به صورت گله ای وارد زبان شده اند. دلیلش هم بیش از آنکه نیاز ما باشد بیسوادی و فارسی ندانی نویسندگان بوده. امروز هم چنین رخدادی در میان لایه بیسواد ایرانیان خارج نشین تکرار می‌شود و از همینرو وام واژه های انگلیسی گله ای وارد زبان می‌شود. بی هیچ گذرنامه (اگر دوست ندارید بگویم تذکره). برای نمونه علم و علوم و معلوم و معلومات و معلم و علامه و بسیاری دیگر از ریشه «ع ل م» را بی هیچ نیازی به زبان فارسی بینوا چپانده اند. وام واژه باید از صافی زبان بگذرد و گرنه این گونه وام واژگان سبب نابودی زبان می‌شود. دو نمونه خدمتتان معروض می دارم: واژه «ابریز» فارسی را عربان وام گرفته اند اما آن را در عربی «ابریق» کرده اند و با «ونفشک» را «بنفسج» کرده اند. نمونه دیگر زبان انگلیسی واژه «پایجامه» را در دوران استعمار از هندی گرفته است. اما آن را از دستگاه گوارشی زبان خودشان گذرانده اند و به صورت جمع به کار برده اند. حتما سرکار که امریکا تشریف دارید می دانید در زبان انگلیسی واژه هایی که نشانگر چیزهای زوج است (مانند قیچی، انبر، شلوار...) به صورت جمع به کار می رود. از همینرو می نویسند:
Pyjamas, scissors, players, trousers, pants
زبان وام گیرنده وام واژه را در دستگاه گوارشی خود می برد و به آن گذرنامه می دهد. برخلاف تصور شما (که تکرار یاوه های ادبسالاران قجری است) زبان عربی زبان فارسی را غنی نکرده بلکه به گفته داریوش اشوری به پی و عصب آن یورش برده است. من درباره برگردان سرزمین بی حاصل الیوت توسط این آقا با عنوان ارض باطله داوری نمی خواهم بکنم که نیازی به خواندن مقدمه آن داشته باشم. این شعر از شعرهای محبوب من است که در دوران دانشجویی خوانده ام‌و بارها آن را برای دیگران از جمله دانشجویان تفسیر کرده ام. با واژه واژه و خط به خط آن آشنایی دارم. اما از ترجمه عنوان آن در شگفت شدم. آن هم شعری که ترجمه های خوبی از آن در دست است. آهنگ آن را نداشتم که شما را برنجانم اما اگر هم رنجیده باشید چه باک. حقیقت از هر چیزی بالاتر است. شاد زیوید.

مریم طهماسبی گفت...

تلفظ waste به انگلیسی با کسره بر واو هست و نه ضمه. نمیدونم چرا ضمه استفاده کردن در عنوان

فریبرز فرشیم گفت...


خانم طهماسبی، مترجم از ترکیب صامت «و» و مصوت کوتاهِ «پیش یا ضمه» نشانۀ «وُ» را برای رساندن صدای (w) استفاده کرده و کارش دقیق است چنان که ما کلمۀ انگلیسی we یا where را باید با جمع کرد بلها و غنچه ای کردن آنها تلفظ کنیم نه مثل vi با گذاشتن دندانها بر روی لب پایینی! بنابر این « وُیست لند» تلفظ درست همان است که شما در انگلیسی می شنوید نه «وِیست لند».

فریدون معزی مقدم گفت...

ما زبان گرفتاری داریم به‌ویژه در اثر هماغوشی هزار و چهارصد ساله با زبان عربی. همراه این "ازدواج تحمیلی"، اقتباس و رونویسی از «پنج‌گانه» توراتی از طریق قران و عبارت و واژه‌های دیگر جافتاده آن نیز که جهاز عروس بود و در خانه زبان و اندیشه ما جا خوش کرده‌است. الیوت، از نظر البته با ترس و لرز من، چون از صاحب‌نظران نیستم، نام این شعر را از آن کتاب می‌آورد امّا نه‌ به‌اعتبارعین آن مفهوم بلکه یادآوری کنایی در مقابل Promised Land . در فارسی برابر جاافتاده آخوندی آن اصطلاح توراتی و بعد قرانی «ارض موعود» شد که یادم هست آل‌احمد یک کاشی سفارش داده بود و به‌دیوار خانه‌ای که ساخت چسبانده بود یا به‌دیوار سر کوچه، درست به‌خاطر ندارم، چون دوبار بیشتر به‌این خانه نرفته‌ام. «ارض باطله» انتخاب دوست و آشنای قدیمی پاریسی من، شاید در تقابل با «ارض موعود» است اما «ارض باطل» به Waste Land نزدیک‌تر است تا «ارض باطله». ترجمه فارسی‌تری از «ارض باطله» هم دارد و پیش از من بزرگوارانی هم نوشته‌اند: «زمین هرز».

فریبرز فرشیم گفت...

برای دوستان گرامی و اساتیدی که، بدون توجه به مقدمۀ مفصل، بلند و بسیار عالی مترجم، ابراز نظر فرموده و مرتب فارسی و عربی را به جان هم می اندازند، و از گزینش «ارض باطله» در عذاب الیم افتاده اند عرض می کنم که خود مترجم به تمام این نکات آشنایی کافی دارد و تمام ترجمه‌ها و عناوین گزیده شدۀ قبلی را دیده است و از این نکته‌ها کاملا مطلع است. ضمنا «ارض باطله» غنایی دارد که برابرنهاده‌های دیگر به طور یکجا در خود ندارند؛ یعنی مثلا «ارض باطله» مفهومی است که «سرزمین هرز یا بی حاصل» نیست. نخستین تفاوتش هم بار یا اشارۀ مذهبی آن است مثلا در قیاس با «بیت المقدس» یا «ارض اقدس». در مورد علت گزینش عنوان مرجح مترجم، ضمن ارجاع اساتید فن به مقدمۀ مشروح مترجم، بویژه صفحات بیست به بعد، توجه کوشندگان گرامی را به بریده ای از آن که در زیر آمده جلب می کنم:

"به نظِر من عنوانِ اين شعر بايد بتواند هم اضمحلال و شکستِ تمدّنِ غرب را (از ديدِ اليوت، و از نقطه نظِر شعر) برسانَد، هم ويراني و نااميدي و سرخوردگی پس از جنگِ جهانی اوّل را، هم سترونی خاک را در رابطه با اسطوره های باستانی باروَري و سرزمین شاهِ ماهی‌گير و افسانه‌ی جاِم مقدّس، يعني دوِر حيات و موت و بازيافت و نوزايي را، هم آن چه را که شايد بتوان بطالتِ توراتي خواند، هم گلايه و افسردگی شخصي اليوت را در رابطه با کارَش و محل کارَش، لندن، و شکستِ او را در ازدواج اوّلش (می‌دانيم که به روايتِ ويرجينيا وولف، در دفتِر خاطراتَش، يکي از دوستانِ بسيار نزديکِ و محرم اسرار او، ار ض باطله را اتوبيوگرافی اليوت توصیف می‌کرده است.) و هم، به ويژه، ايمانِ مسيحی او يا در واقع تزلزل آن را. با اين استدلال‌ها است که «ارض باطله» را با به کار گرفتن يکي از صريح‌ترين معني هاي صفتِ «waste » و اسم « land»، در مجموع، ترجيح داده ام." (صفحۀ 23 متن فارسی ، مقدمۀ مترجم).

مهین زندی گفت...

زبان ادب میتواند نامانوس هم باشد تا انجا که مفهوم افتد

ف. م. سخن گفت...

سلام. حکایت گالیله ی برشت شد! هر چه به آقایان می گوید یک نگاه به داخل تلسکوپ بیندازید بعد نظر بدهید، آقایان این کار را نمی کنند و همین طور نظر می دهند!
اول یک نگاه به مقدمه بیندازید ببینید مترجم چه گفته بعد نظر های زبان شناسانه و غیر زبان شناسانه ی خود را درج کنید! بخدا ضرر نمی کنید!

علی آزادی گفت...

ارض باطله عربی خالصه و احتیاج به توجیه نداره این اوج عربیسمه که مخالف ذوق زیبایی شناسی زبان فارسیه و بیچاره به زبان فارسی که به چنین روزی افتاده!!!!

ف. م. سخن گفت...

آخر این چه صحبتی ست می فرمایید؟ اول این که خواندن متن مقدمه چقدر مشکل است که برای آن باید این همه استدلال آورد. ثانیا عربی خالص نیست چون عرب ها این کتاب را به الارض الیباب یا ارض الضیاع ترجمه کرده اند. ثالثا من هم این اسم را دوست ندارم ولی مترجم این را می پسندد. خب من این ترجمه را نمی خوانم می روم ترجمه ی آسان خوان و خوش آهنگ حسن شهباز را می خوانم. و آخر این که همه ی این ها به کنار، چرا ما نمی رویم مقدمه را بخوانیم لااقل ببینیم نظر مترجم چه بوده؟ یعنی این کار این قدر سخت است؟
هر لحظه بر حیرت ام افزوده می شود. مقدمه ی مترجم را خواندم. چقدر خود را به زحمت انداخته و چه بیهوده این کار را کرده! در مملکتی که اظهار نظرها بر باد هواست و هر چه هم می گویی بروید این ده بیست صفحه را بخوانید از آن امتناع می کنند، حق است که به جای واژه ی دقیق و مبتنی بر معنا، دو کلمه ی شاعرانه ی خوش آهنگ به کار برود و خیال خودش و خواننده را راحت کند. جدّا برای مترجم به خاطر وقتی که صرف این ترجمه کرده است متاسفم...

ناشناس گفت...

تا جایی که دریافتم، اصرارها به خواندن مقدمه چندان هم بی‌نتیجه نماند و نخواهد ماند. تنی، دست کم، خواند و اعلام کرد و تنانی چند خواندند و می‌خوانند و اعلام هم نمی‌کنند. دیگر این که من (من نوعی)، بر عکس آقایی که به دنبال خوش‌آهنگی ترجمه می‌رود و یا به عشق عنوانی دیگر اصل مطلب را فراموش می‌کند، در پی درستی و دقت هم می‌روم و گزینش خودم (خود نوعی‌ام )را به یک ترجمۀ قدیمی محدود نمی‌کنم، مخصوصا که می‌بینم آقای مسعودی با دقتی که در نوشتارش به طور کامل مشهود و ستایش بر انگیز است، با ترجمه‌های پیشین خشنود نشده و بدون شک ضرورت و اهمیتی در ترجمۀ دوباره اثر احساس کرده است. خوش‌فهمی و خوش‌گردانی چیزی است که خوش‌آهنگی نیست!
بار دیگر از مترجم محترم به خاطر رنجی که بر خود هموار کرده و کوششی که انجام مصروف داشته قدردانی می‌کنم.
فرشیم

Unknown گفت...

آقايِ فرشيمِ عزيز،
با سلام. سپاس‌گزار ام که نه‌تنها مقدّمه‌يِ ناچيزِ من را بر ارضِ باطله‌يِ اليوت لطف کرده خوانده ايد، بلکه چند يادداشت هم برايِ خواننده‌هايِ «پرتو،» نوشته ايد و اين حقير را بزرگ‌منشانه تشويق کرده ايد. بايد باز هم از خانمِ نوري‌علايِ بزرگوارِ خودم، و از انتشاراتِ سندباد نيز، سپاس‌گزاري کنم که دَه سال پس از نخستين نشرِ اين کتاب (که به شکلِ پي‌دي‌اِف نيز در اختيارِ همگان بود)، امکانِ نشرِ دوباره و خواندنِ آن و بحث بر آن را فراهم آوَرده است. آقايِ عزيز، اگر نشانيِ پُستيِ شما را داشتم، حتماً و با کمالِ ميل يک نسخه از کتابِ ناقابلَ‌م را برايِ شما مي‌فرستادم.
با مِهر،
محمود مسعودي

Partow, Literature, Art and Culture گفت...

آقای مسعودی عزیزم، برای من و انتشارات سندباد افتخاری است که اجازه دادید تا ترجمۀ فوق العاده شما از شعر شگفت انگیز "ارض باطله" الیوت، با آن همه تصاویر و توضیح و تفسیر دقیق و موشکافانه شما به چاپ دوم برسد.
از آقای فرشیم عزیزم هم سپاسگزارم که همیشه هوای "پرتو،" را دارد.

Unknown گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پيرايه يغمايی گفت...

با درودها و سپاس ها برای مترجم گرامی و ناشر عزیز
برگردان محمود مسعودی از اثر جاودانه ی الیوت بی نظير است و شايد بهترین برگردانی باشد که تا به حال از اين منظومه شده . من بخاطر علاقه ای که به اشعار الیوت دارم فکر می کنم بیشتر برگردان ها را از این شعر خوانده ام . بیشترشان دارای اشتباهات درشتی هستند که واقعاً نمی توان بی اعتنا از کنارشان گذشت چون شعر را به راه دیگری می اندازند و ذهن مخاطب را منحرف می کنند. متأسفانه این فرزانگان ازهمان اول کار نقل قول «گایوس پترونیوس» را اشتباه برداشت کرده اند و به جای اینکه بنویسند او در شیشه ای زندانی بود، نوشته اند در قفسی و علاوه بر اينکه تفاوت ميان شيشه و قفس را ندانسته اند، به سرگذشت اسطوره ها هم در روم قديم توجهی نداشته اند وحتا در زبان لاتين هم هيچ گشت و گذاری نکرده اند که بدانند( آمپولا) که در متن اصلی آمده به معنی شيشه، تُنگ دسته دار، شيشه ی شکم گُنده است و کلمه ی آمپول هم بعداً از اين واژه گرفته شده و حتا کلمه ی فرانسوی (آمپوله) به معنای لامپ هم از اين کلمه است و اصلاً علت اینکه این شخصيت اسطوره ای در شيشه محبوس است، این است که بيم آن می رود که تنش آب شده و بخار شود. دراين ميان فقط محمود مسعودی، به این نکته اشاره دارد. زيرا به نظر می رسد که مسعودی با درنگ و وسواس بسیار به اين شعر نزديک شده، با آن زندگی کرده و اجازه داده که تک تک کلمات و استعاره ها و تلمیحات از روی ذهنش عبور کنند و بی گمان وقت و نيروی بسیاری را در اين راه هزينه نموده است. در مورد نام کتاب (ارض باطله) بی آنکه قصد مخالف خوانی داشته باشم ، بايد بگويم با نظر ناشر موافقم که اول باید مقدمه را خواند و بعد نظر داد. من خودم هم در مرحله ی اول عنوان ارض باطله را نپسندیدم، اما با ورود به ترجمه احساس کردم که انتخاب خوبی است. در ضمن گاهی وقت ها کلمات عربی برای بیان موردی کاربرد قاطعانه تری دارند. نام های سرزمین بی‌حاصل، دشت سترون، خراب‌آباد و ارض موات، سرزمین ویران، سرزمین هرز و ... و ... هرگز نمی توانند خلاء و بطالتی را که در بند بند اين منظومه نسخه شده، به نمايش بگذارند چون هنوز اندک نيروی مثبتی در آنها هست، اما در کلمه ی (باطل) خالی بی پايانی وجود دارد که هيچ اميدی برای زندگی در آن نيست.
با آرزوی بهترین ها