This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

یکشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۷

محبوبِ گمشده ام /شعر به یاد سعید سلطانپور و همه جانباختگان راه آزادی / پرتو نوری علا


نامش را در چارگوشۀ جهان خواندم؛
ستاره رخشانی، آن سوی کهکشان ها علامت خورد
و صدها گیاه الوان، در جامهی تهی از پیکرش سبز شد.


محبوبِ گمشده ام / به یاد سعید سلطانپور و همه جانباختگان راه آزادی
پرتو نوری علا



سراغِ محبوب گمشدهام را 
از بادهای سرگردان گرفتم؛ 
زمزمه کردند: "آوازهای بند*"ش را

در زاریِ نیزارها
سلولهای تاریک وُ نمور را دیدم
و ردِّ تازیانهها را در شرمِ آبگینههای زلال.

به دنبال محبوبِ گمشدهام بر قللِ کوهها ایستادم؛ 
به حسرت نشانم دادند 
جادههای منتهی به گورستان را.

نامش را در چارگوشۀ جهان خواندم؛ 
ستاره رخشانی، آن سوی کهکشان ها علامت خورد
و صدها گیاه الوان، 
در جامهی تهی از پیکرش سبز شد.

تا شفای جنونِ جلادّان 
و برچیدنِ پُلِ سراب،   
هر سپیده دَم با شبنمِ گیاهانِ سبز 
جلا میدهم آوازهای محبوب گمشدهام را
و کمرنگ میکنم اندوه وُ خشمام را  
با پلک‌های باز
و دستهای کار
که نشاء میکنند دانۀ زندگانی را 
در شورهزار مرگ.

* "آوازهای بند"، نام مجموعه شعری از زنده یاد سعید سلطانپور

آبان 1388 


برگرفته از مجموعه شعر "از دار تا بهار"، انتشارات سندباد، چاپ نخست، 1389
       
در سال 1346 با سعید سلطانپور و گروه تئاتری اش در دانشکده هنرهای زیبا، در دو نمایشنامه همکاری داشتم که هر دوی آنها در دوران تمرین از طرف ساواک توقیف شدند. پ. ن.  

۳ نظر:

اسد رخساریان گفت...

شعر زيبايي است خانم پرتو گرامي. روح آن شاعر اعدامي ست انگار كه اين چكامه را زمزمه مي كند. بر شما درود و ياد آن عزيز هميشه گرامي باد.

فریبرز فرشیم گفت...

احساسی نیرومند و زیبا در جاودانگی آمیختگی آگاه و گیاه: یعنی که خاک تو را می زاید، سبزه تو را می پاید، کوه ترا می جوید و دریا تو را می خواهد. ممنون دوست ارجمندم؛ عالی بود.

Partow, Literature, Art and Culture گفت...

دوستان عزیز و گرامی ام آقایان رخساریان و فرشیم، ممنون و خوشحالم که این شعر مورد علاقه شما قرار گرفت و نظرتان را با دیگران نیز سهیم شدید. با سپاس فراوان