This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

پنجشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۷

به آهنگِ سیمرغ های رهایی / شعر برای نسرین ستوده / اسد رخساریان

به آهنگ سیمرغ‌های رهایی
دلِ خونِ شیراوژنی چون "ستوده"
ندا می‌دهد آی انسان کجایی!

به آهنگِ سیمرغ‌های رهایی
برای نسرین ستوده 
اسد رخساریان

برآنم که سیمرغ هرگز نمیرد، 
اگر هم بمیرد پس از مرگ، 
همان قصّه­ی خویش از سر بگیرد. 

برآنم که او جان در آتش گدازد
در آتش نشیند، در آتش بمیرد. 
پس از آن ز خاکسترش سر فرازد. 

برآنم که او سمبُلِ زندگانی ست؛ 
رگِ خوابِ احساس‌هایش بُریده، 
خونِ جوشانِ او جاودانی ست. 

به آهنگِ سیمرغ‌های رهایی؛ 
دلِ خونِ شیراوژنی چون "ستوده"
ندا می‌دهد آی انسان کجایی! 

به زندانی اندر که مُهر و نشانش، 
به دیوارهاش خونِ آزادگان است، 
و آثارِ اشکنجه و مرگِ زندانیانش. 

برآنم که سیمرغِ آزادی این دُختِ میهن، 
دوباره ز خاکسترش سر برآرد 
اگر روشنایی ببیند به چشمِ تو و من! 
  
از دفتر "من و این سازهای همگون و ناهمگون"


هیچ نظری موجود نیست: