در روزهای نیمه ابریی این ساحلِ دور
در لحظه های خیزش یا فروکشِ خورشید
-
که ابرها بُعد میگیرند-
شکل تو را میجویم
شکل تو را میبینم
بانوی فیروزه تاج ِ فیروزه دامنِ من!
بانوی فیروزهتاج
ملیحه تیره گل
Love read the name of this book
before I had written a sentence.
(Ovid)
در روزهای نیمه ابریی این ساحلِ دور
در لحظه های خیزش یا فروکشِ خورشید
- که ابرها بُعد می گیرند-
شکل تو را می جویم
شکل تو را می بینم
بانوی فیروزه تاجِ فیروزه دامنِ من!
و هر بار هر بار
از خود میپرسم
این چشمه ی عشق
از کجای آن نقشه میخیزد؟
این جاریی حرف
به کجای آن نقشه میریزد؟
هوستون- تگزاس، سپتامبر 2011
آسیائی در مرو
صدای زنجیر در اقلیم باد
عصب پهنهها را درید
و من ناگهان در حیثیت شیهه و خیال خود
شک کردم.
صدائی به سرزنش
از دور دست نقشهای اسلیمی
تا سکونِ قبه وُ مناره وُ گنبد
از خانقاه وُ خرابات وُ میکده،
بر تحریر کشیدهی نی
گِرد آمد و شیار پرده را تا گوش من پیمود
پیمود تا بگوید:
«نه! نپندار! این صدا، شیههای از تیسفون نیست؛
آسیائیست در مرو،
که سنگ زیرینش هنوز صیحهزنان
میچرخد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر