عباس صفاری بیستوپنجم ژانویه دوهزاروبیستویک در لسآنجلس از میان رفت. او در سال ۱۳۳۰ در یزد به دنیا آمد. در جوانی برای زنده یاد فرهاد ترانه میساخت. در سال ۱۹۷۹ به آمریکا کوچید و با همسر آمریکایی و دو فرزندش در شهری واقع در لس آنجلس بزرگ زندگی کرد. صفاری ویراستار شعر دو مجلهی ادبی “سنگ” و “کاکتوس” دربرون مرز بود؛ و چند مجموعهی شعر در ایران و خارج از کشور چاپ کرد، از جمله: “تاریک روشنای حضور”، “کبریت سوخته”، “دوربین قدیمی" و شعرهای دیگر"” بر خلاف اکثر شاعران ایرانی برون مرزی او به ندرت شعر سیاسی مینوشت. در شعرصفاری اشارات زیادی به زندگی در لس آنجلس میتوان یافت. در زیر، یکی از شعرهای عباس صفاری که من بسیار میپسندیدم، همراه با ترجمه آن به زبان انگلیسی آورده شده است. علی کیافر
عباس صفّاری
زمستان
را فقط
به خاطر تو دوست دارم
به خاطر لباس های گرم زمستانی ات
که هر چه سردتر می شود
زیباترت می کنند
به خاطر
پالتوی کمر تنگی که قدت را
بلندتر نشان می دهد
به خاطر آن پلی ور
سفید یقه اسکی
که محشر می کند
و هر بار که می پوشی اش
مثل گلی که باز شود در برف
چهره ات می شکوفد از یقه ی تنگش
به خاطر آن شال گردن
کشمیر
که جان می دهد برای یک میز آفتابگیر و
قهوه ی تلخ با شیر
سال از
پی
سال
از حضور تو
حظ می کنم هر روز
در لباس هایی که فصل را کوتاه
و بی همتا می کند پسند تو را
لباس هایی که وسط تابستان هم
دلم برای دیدنشان
تنگ می شود
دستکش های نرمی
که از «های» من نیز گرم ترند
و بوی صحرایی چرمشان تا بهار
عطرملایم دست های توست
و آن چکمه های ورنی ساق بلند
که کفرت را گاهی در می آورند
وقتی کنار یک فنجان چای تازه دم
یک دنده وا می روی در گرمای مبل
و گوش نمی دهی به پیشنهاد من
که بارها گفته ام با کمال میل حاظرم
ماموریت بی خطر باز کردن بندشان را
به عهده بگیرم
زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت می کنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز
در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه می چسبانی به من
هنوز باورم نمی شود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی می نشینم
که سال ها
چشم دیدنش را نداشته ام
Turtleneck Sweater
Poem by Abbas Saffari
English Translation by Ali Kiafar
I love winters
Only because of you
For your warm
winter clothes
That, as it gets
colder
Like a flower that blooms
in the snow
Year after year
Your presence delights
me
Every day
In the clothes that
make
The season short
And your taste
unique
The clothes that I
miss
In the middle of summer
Is the mild scent
of your hands
When, next to a cup
of freshly brewed tea
You sink in the
warmth of the coach
And won’t accept the
offer
I have made to you,
so many times
That with all
pleasure
I am ready to take
on
The harmless
mission of
Opening them up for
you
I love winters
For that umbrella
The shelter of
which
You share with me
in the rain
And no matter how
warmly you have dressed
You still cozy up with
me
Charmingly
In the empty line
of the movie theater
Which for so many
years
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر