This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

پنجشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۹

پُلی‌وِر یقه اسکی، شعر از زنده یاد عباس صفاری، ترجمه شعر به انگلیسی از علی کیافر

عباس صفاری بیست‌و‌پنجم ژانویه دوهزار‌و‌بیست‌و‌یک در لس‌آنجلس از میان رفت. او در سال ۱۳۳۰ در یزد به دنیا آمد. در جوانی برای زنده یاد فرهاد ترانه می‌ساخت. در سال ۱۹۷۹ به آمریکا کوچید و با همسر آمریکایی و دو فرزندش در شهری واقع در لس آنجلس بزرگ زندگی کرد. صفاری ویراستار شعر دو مجله‌ی ادبی “سنگ” و “کاکتوس” دربرون مرز بود؛ و چند مجموعه‌ی شعر در ایران و خارج از کشور چاپ کرد، از جمله: “تاریک روشنای حضور”، “کبریت سوخته”، “دوربین قدیمی" و شعرهای دیگر"” بر خلاف اکثر شاعران ایرانی  برون مرزی او به ندرت شعر سیاسی می‌نوشت. در شعرصفاری اشارات زیادی به زندگی در لس آنجلس می‌توان یافت. در زیر، یکی از شعرهای عباس صفاری که من بسیار می‌پسندیدم، همراه با ترجمه آن به زبان انگلیسی آورده شده است.     علی کیافر
                                                                 Ali Kiafar, Writer and Researcher                            

عباس صفاری در شعرخوانی و گفتگویی پیرامون شعر امروز ایران در گروه فرهنگی سرو
https://www.youtube.com/watch?v=zfUn-PXGcQ0&feature=emb_logo

پُلی‌ور یقه اسکی

  عباس صفّاری                                                     

زمستان را فقط
به خاطر تو دوست دارم
به خاطر لباس های گرم زمستانی ات
که هر چه سردتر می شود
زیباترت می کنند

به خاطر پالتوی کمر تنگی که قدت را
بلندتر نشان می دهد

به خاطر آن پلی ور سفید یقه اسکی
که محشر می کند
و هر بار که می پوشی اش
مثل گلی که باز شود در برف
چهره ات می شکوفد از یقه ی تنگش

به خاطر آن شال گردن کشمیر
که جان می دهد برای یک میز آفتابگیر و
قهوه ی تلخ با شیر

سال از پی سال              

 از حضور تو
حظ می کنم هر روز
در لباس هایی که فصل را کوتاه
و بی همتا می کند پسند تو را
لباس هایی که وسط تابستان هم
دلم برای دیدنشان
تنگ می شود


دستکش های نرمی
که از «های» من نیز گرم ترند
و بوی صحرایی چرمشان تا بهار
عطرملایم دست های توست


و آن چکمه های ورنی ساق بلند
که کفرت را گاهی در می آورند
وقتی کنار یک فنجان چای تازه دم
یک دنده وا می روی در گرمای مبل
و گوش نمی دهی به پیشنهاد من
که بارها گفته ام با کمال میل حاظرم
ماموریت بی خطر باز کردن بندشان را
به عهده بگیرم


زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت می کنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز
در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه می چسبانی به من


هنوز باورم نمی شود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی می نشینم
که سال ها
چشم دیدنش را نداشته ام

 

 

 Turtleneck Sweater                              

Poem by Abbas Saffari

English Translation by Ali Kiafar



I love winters

Only because of you

For your warm winter clothes

That, as it gets colder

Make you more beautiful
For the waste-tight winter overcoat
That makes you look taller

For that white ski-neck sweater
That makes you so gorgeous
And every time you wear it

Like a flower that blooms in the snow

Your face blossoms
Out of its tight collar

 

For that Cashmere scarf
That goes so well
With a table under the sun

And a black coffee with milk

Year after year

Your presence delights me

Every day

In the clothes that make

The season short

And your taste unique

The clothes that I miss

In the middle of summer


Those soft gloves
That are even warmer than my hellos
And their leather’s desert-like smell
Up to spring

Is the mild scent of your hands


And those tall bright leather boots
That annoy you

When, next to a cup of freshly brewed tea

You sink in the warmth of the coach

And won’t accept the offer

I have made to you, so many times

That with all pleasure

I am ready to take on

The harmless mission of

Opening them up for you

 

I love winters

For that umbrella

The shelter of which

You share with me in the rain

And no matter how warmly you have dressed

You still cozy up with me

Charmingly

In the empty line of the movie theater

 

Still can’t believe it
That year after year
I look forward
To a winter

Which for so many years

I have not cared for

هیچ نظری موجود نیست: