بازيگران: ثریا قاسمی، پرتو نوریعلا، لیلا بهاران و مسعود اسداللهی و زنده یادان اکبر مشکين، مهری مهرنیا، محمدعلی سپانلو، علی نراقی و منوچهر آتشی. همچنین لازم میدانم از زنده یادان دکتر غلامحسين ساعدی، نويسنده داستان و سيروس طاهباز، که خانۀ قدیمیِ خود در خیابان لشگر را برای محل فیلمبرداری در اختیار تقوایی و گروهش گذاشت نام آورده باشم. طاهباز با پوران صلحکل ازدواج کرده بود و تازه، نخستین نوزادشان را داشتند. بهم ریختگی ایجاد شده در خانه، سکونت پوران و نوزادش را بکلی غیرممکن کرده بود. این خانه قدیمی در اين فيلم، مثل داستان بازیگرانش در حال زوال بود. داستان فيلم آرامش در حضور دیگران
سرهنگ
بازنشستۀ ارتش شاهنشاهی ایران (اکبر مشکین) برای فرار از شلوغیی شهر و رهايی از
کابوسها و دغدغههای روحی، دو دختر جوانش؛ ملیحه (پرتو نوریعلا) و مه لقا (لیلا
بهاران) که پرستار بیمارستاناند را در همان خانه قدیمی در تهران، ترک گفته، خودش
به همراه همسر جديدش منيژه (ثریا قاسمی) که معلمی جوان و شهرستانی است، زندگی در
شهرکی آرام و دور از تهران را انتخاب میکند. پس از چندی سرهنگ تصميم میگيرد با
همسرش و بدون اطلاع قبلی به ديدن دو دختر جوانش به تهران بيآيد. ديدن دختران و نوع
زندگی و رفتار آزاد آنان، همچنين وضع غيرعادیی خانه، از همان آغاز، کششی برای
ديدن فیلم و کشف فرجامی نامعلوم را در تماشاگر بوجود میآورد.
فيلم "آرامش
در حضور ديگران" نخستين اثر سينمايیِ ناصر تقوايی است. تقوایی داستان فیلم را
از داستانی با همین نام از مجموعه داستانهای "واهمههای بینام و
نشان" از زنده یاد دکتر غلامحسين ساعدی، اقتباس کرد. اين فيلم در سال
۱۳۴۹ پس از چند شب نمايش در جشن هنر شيراز، از طرف ساواک، به مدت ۴ سال توقيف شد.
جدا از بازيگری هنرپيشگان سينمای ايران در اين فيلم، برای نخستين بار 3 تن از
شاعران معاصر؛ پرتو نوریعلا و زنده یادان محمدعلی سپانلو، منوچهر آتشی، و زنده یاد علی نراقی، داستان
نویس، در این فیلم بازی کردند که اين خود موجب بحثهای فراوانی
نيز شد.
سرانجام
پس از انتخاب این فیلم در فستیوال ونیز ۱۹۷۳ به عنوان فيلم برگزيدۀ سال، در تهران
نيز با حذف صحنههایی، به مدت دو هفته، در سينما کاپری به نمايش درآمد. اما ادامه
نمايش آن نيز بار ديگر با مخالفت دولت مواجه شد و به دلایل مختلف، بویژه زندگیِ
سرهنگ و دخترانش، بار ديگر به محاق توقيف افتاد.
تقوايی در این اولین اثر بلند سینمایی خود با حداقل امکانات موفق شد تا نابسامانی يک جامعه نيمه سنتی- نيمه مدرن را در نحوه برخورد افراد آن جامعه با يکدیگر به نمايش بگذارد. او اين جامعه و آدمهايش را نقد و ارزش گذاری نمیکند، فقط آن را که نمادی از خود ما هستند به ما نشان ميدهد و قضاوت را به عهده تماشاگران میگذارد. در طول فيلم میبينيم که دختران سرهنگ گرچه از زندگی آزاد، به دور از قيد و بندهای جامعه سنتی برخوردارند اما از آن جا که اين آزادی، عمق و ريشهای ندارد، تنها موجب تضاد و نابسامانی در زندگی آنان و ساير شخصيتهای فيلم میشود. به بيانی ديگر آن چه در اين خانواده میگذرد، در بعدی وسيعتر ترسيم کننده جامعهای است که ميان سنت ريشه دار و مدرنيسم تقليدی، سر درگم، دست و پا ميزند.
هرچند اين فيلم نتوانست همانند ساير فيلمهای آوانگارد و پيشرو سينمای ايران در دهۀ 40 و اوائل دهۀ پنجاه، مانند "شب قوزی" اثر فرخ غفاری، "گاو" اثر مهرجويی، و "رگبار" اثر بهرام بيضايی، در عصر و زمان خودش مطرح بشود، اما با همان نمايش محدود توجه علاقمندان و منتقدين فيلم را به خود جلب کرد، و قبل و بعد از انقلاب از فيلمهای مطرح بوده است. چندين و چند نقد در بارهاش نوشته اند، از جمله جمال امید، نادر ابراهيمی، حسن هاشمی، کيومرث پوراحمد، شهناز مرادی، احمد طالبی نژاد. همه آن نقدها در کتابی به همت غلام حيدری جمع آوری شده است.
اين
فيلم با وجود نمایش کوتاه مدتش بر پرده سینما، هم قبل و هم بعد از انقلاب، توانست
جزو چند فیلم انگشت شمار تاریخ سینمای ایران درآید. جمال امید منتقد برجسته سینما،
در کتاب تاريخ سينمای ايران ۱۳۷۹- ۱۳۵۷، انتشارات روزبه، تهران، ۱۳۷۳، در باره
این فیلم مینويسد:
"آرامش
در حضور دیگران نشانه جستجويی شجاعانه برای گشودن افقی گسترده و انديشمندانه در
زمينه سينمای اين کشور است. تفاوت اين فيلم با ديگر محصولات جديد سينمای خوب
ايران، در انتخاب فضای پوشيده و تاريکی است که جنون پنهانی و آرام آدمهای طبقه
متوسط و مرگ خاموش آدمهای پوسيده اين جامعه را فاش میکند. زوال آرزوهايی که
روزگاری هر انسان معنای زندگی خود و زيستن ديگران را در آن میيافت. سقوط ارواح
نيمه هوشياری که میتوانستند دست بلند مردم افتاده و دهان پر فرياد مردم خاموش
باشند، و حالا همه گرفتار بيماری درمان ناپذير تنهايی و کسالت و بودن پوچ و بیالتفات
خود هستند." وی در ادامه بررسیی
مفصل فيلم مینويسد:
"آرامش
در حضور ديگران يک کار فوقالعاده است، و چرا نگويم شاهکار؟ تقوايی میخواهد زندگی
آلوده و بیروح و کرخت قشری خاص از جامعه ما را ترسيم کند و نشتری بزند به زخمهای
چرکين آن. در سطح سينمای ملی و در بيان چنين مضمون بکر و گستاخانهای تقوايی اول
است و بهترين، و در سطح سينمای بينالمللی هم برای اثر تقوايی میتوان ويژگیها و
نمودهای درخشانی برشمرد." جمال امید در اواخر نقد خود اين سئوال را مطرح میکند:
"چرا
چهار سال در نمايش اين فيلم تأخير افتاد. چرا؟ .... مسئوليت چهار سال عقب ماندگیی
سينمای ايران با کيست؟"
ناصر
تقوایی در باره چرايی و انتخاب داستان "آرامش در..." در مصاحبهای میگوید:
«در اين داستان چيزی بود مثل راز. نه راز به آن صورتی که در داستانهای پليسی میبينيم.
بلکه رازی مثل سرنوشت که نمیشود گفت چيست، اما میتوانی حسش کنی».
فيلم
آرامش در حضور ديگران، به دليل ويژگیهای محتوايی، فرم و فضا سازی و همچنين به
دليل برخورد صريح با مشکلات اجتماعی و نارسايیهای يک جامعه سنتی در پوسته مدرن و
همچنین انتخاب سه شاعر و یک داستان نویس، مورد نقد و نظر و تأیید و تکذیب فراوان
قرار گرفت و با ابراز عقايد مختلفی روبرو شد. ناصر تقوايی در باره نظریات منفی
برخی از منتقدین گفته است:
"کار
من بینقص نيست. با حد اقل امکانات شروع کردهام. اما راضی هستم، چرا که سعی خود
را کردهام. من به دنبال ساختن شاهکار نبودم. خواستم فيلمی بسازم که به طور طبيعی
فهميده شود. اين فيلم راحتترين ميزانسنها را دارد. حرکات، بازی، نور، همه چيز
بديهی است و برای رسيدن بهاين بداهت خيلی کارکردهام. ما اشکالات زيادی در مورد
فيلمبرداری در بيمارستان و سربازخانه داشتيم. اين فيلم خيلی سريع ساخته شد، يکیدو
ماهه، ومن تمام کوششم را بهکار بردم."
شاید
نقل این نکته نیز جالب توجه باشد که در زمان نمايش فيلم در تهران، گروهی از
پرستاران و پزشکان به چگونگیِ نمايش نقش پرستار و دکتر در این فیلم انتقاد و
اعتراض داشتند.
نقدهایی
که بعد از انقلاب در باره این فیلم نوشته شد به نقش (همسر جدید سرهنگ) منيژه و
سادگی و پاکی او در برابر دختران سرهنگ بها دادند. منیژه از نگاه نقد پدرسالار که
زن را فقط در تصویری از سازگاری و دَم نزدن از شرایط میبیند، نماد پاکی گشت و
دختران سرهنگ که به اصطلاح در پی آزادی بودند، خراب و ناپاک جلوه داده شدند.
من
مطلقاً فکر نمیکنم تقوايی با نمايش رفتار منيژه، قصد آفرينش زن "خوب فرمانبرِ
پارسا" داشته است، بلکه رابطه او را با سرهنگ همچون ساير روابط تحريف شده
افراد فيلم نشان میدهد. اين نظر برخی از منتقدين است که برای نقش منیژه، يعنی زن
فداکار فيلم، ارزش مثبت میگذارند. حال آن که نمایش شخصیت منیژه نیز همانند سایر
شخصیتها، نمایش نوعی عدم توازن در فرهنگ یک جامعه نابسامان و روابط نابهنجار
افراد آن جامعه است.
منیژه،
زن جوانی است که معلم است و نیاز مالی ندارد. ریشه ازدواج منیژه با مردی همسن پدرش
در چیست؟ تقوایی در انتخاب چنین سوژه ای نه بدنبال کلیشه سازی فداکاری و نه سمبل
سازی معمولِ تقوا و پاکی است، بلکه او همانند سایر قسمت های فیلم به یک معضل
اجتماعی، فرهنگی و فردی پرداخته است.
از
دیدگاه نقد فمینیستی و نقد مدرن، زن جوانی که برای شوهر پیرش نقش مادر یا پرستار
را بازی میکند، فداکاری نمیکند، بلکه دست به رفتاری میزند که نشان از نوعی انقیاد و ابتلا به بيماری فرهنگی و روحی دارد. هنوز که اين فيلم را میبينم در آن غرق میشوم، نه
بخاطر اين که فيلم شبيه زندگی واقعی است، نه اصلاً خودِ زندگی است. چنین ویژگیِ در
اثر هنری مهم است و آن را ماندگار میکند.
پرتو نوری علا
فوریه 2021
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر