François Rabelais (1483/1494-1553)
فرانسوآ رابله (چهرهایِ
خیالیِ)
Gravure: Achille-Isidore Gilbert (1828-1899)r. فرانسوآ رابله | محمود مسعودی Mahmood Massoodi
r. فرانسوآ رابله
رُمان، ترجمه از فرانسهيِ ميانه
فرانسوآ رابله، گارگانتوآ، ترجمهيِ محمود مسعودي، از زبانِ فرانسهيِ ميانه، چاپِ سالِ 1535 PDF
همراه با ترجمهيِ ناهمسانيهايِ آن با چاپِ هایِ سالهايِ 1534 وَ 1542،
با يادداشتهايِ مترجم،
نشرِ سيودو حرف، ماهِ مِي 2024، قطع برايِ چاپ 18.5 در 13.5
با مراجعه به سایت رسمی نویسنده و مترجم برجستۀ ایرانی، محمود مسعودی، متن گار گانتوآ را به فارسی بخوانید
۴ نظر:
گارگانتوآ را به پایان بردم و در هر فصلاش دهها بار محمود مسعودی، دوست عزیزم، را آفرین گفتم، ستودم و رنج و زحمتی را که در این راه کشیده است در دل و ذهن عمیقاً احساس کردم. از تنوع منابع مورد استفادهاش، از وسواسها و نکتهسنجیهایش، و صبر و شکیبایی بیپایانش، همه و همه در برابر چَشم دل و ذهنم شکل گرفت و زنده شد و چهرهی نازنینش ناظر هوشیاری بود که نگران ایستاده بود در کنارم.
چه خوب کرده است محمود مسعودی که از اصطلاحات و واژههای گیلکی استفاده کرده. استفاده از گنجینهی گیلکی در زبان فارسی و ورود کامل آنها به این زبان نیروی شگرفی خواهد داد. همینطور است در مورد مازنی و کردی و بلوچی و لری. نباید از آنها غافل بود. حجم یادداشتها و حواشی که گاه در موارد اندکی نیاز به تکرار نداشت، خود ارزش معنوی بسا افزودهای است بر اصل اثر. میتوانم بگویم که گارگانتوآ، به همراه مقدمه و یادداشتهای خود مترجم در پایان هرفصل، که حتی تفاوت نسخ را هم در بر گرفته، بازتابکنندهی عمق وسواس اوست و متن فارسی را تبدیل به یک دایرةالمعارف کوچک قرون وسطای تاریخ فرانسه به سبک هجو و طنزپردازیِ تاریخیِ رومانگونه کرده است. توضیحات مترجم، دست در دست متن، خواننده را با خود همراه میکند و او را در فضای فرهنگی سدههای تحولیابنده به سوی سپیدهدم عصر نو و درکی زنده و همزمان پر از طنز و فکاهه با خود به گذشتههای تاریخ میبرد. گسل از دوران تاریکی قرون وسطی و شکلگیری تخیلی-یوتوپیایی جهان پیشاروی با خیالپروریهای شاعرانه درهم آمیخته، درکی روشن از زوایای زندگی آن سدهها به دست میدهند. اشعار قسمت پایانی هم خود به خوبی ذهنیت رابله و منتقدان آن عصر را مینمایند. برای خوانندهای که میخواهد تاریخ ایران را با قرون وسطای فرانسه مقایسه کند و به تفاوتها و شباهتها آنها پی ببرد، خواندن این اثر مفید خواهد بود.
فرشیم
با سلام به خواهرِ بزرگِ بزرگَ م پرتو نوری علا، و با سلام به دوستِ پُر مِهرَ م فریبرز فرشیم که از او سپاس گزار ام گارگانتوآیِ رابله را به ترجمه یِ ناقابلِ من خواند و در "پرتو،"یِ روشنگرِ "اَذهان" یادداشتی در تشویقِ من بر آن نوشت.
خستگیِ "سالیانِ دراز" ِ این ترجمه که از تن و جانَ م درشُد، بسنده که از آن "فاصله" گرفتم، آن وقت، اگر بودم، یادداشت ها را بازخوانی خواهم کرد. به نقد، با افتخارِ تمام این یادداشت را در بخشِ نظرهایِ خوانندگانِ این ترجمه در وبلاگِ خودم خواهم گذاشت.
فریبرز جان، دوستِ من، خوش حال ام که پسندیدی و مرا با نوشتن نظرهایِ سازنده یِ خود به آن لحظه یِ در شدنِ خستگی نزدیک کردی.
تی جانا قوربان،
محمود
محمود عزیز و مهربانم، خوشحالم که همچنان سایۀ محبت ات بر سرم هست. افتخار میکنم که اجازه میدهی آثار گرانبهایت در این وبلاگ ساده منتشر شود. و از نظرات دوستان عزیزی مثل آقای فرشیم و خودت این "پرتو"ی کم رنگ، رخشان شود و رونق بگیرد. مهنازم را ببوس.
خواهرِ بزرگِ بزرگ َم، پرتو نوری علای یزرگوارَم، به راستی شرمنده ام پیشِ شما. اگر اندک کارهایِ این حقیر جلوه ای داشته باشد، بی گمان در پرتوِ نقد و نگاهِ شما و منتقدانِ سرشناسی همچون شما بوده است. از اقبال های زندگي من، باورَم کنيد، يکی هم این است که همواره از پشتیبانی شما برخوردار بوده ام. دوستِ ما فریبرز فرشیم نیز هرگز مِهرِ خود را از من دریغ نکرد. مهناز، اين همسرِ نازنينِ من که همواره افتخار می کند که در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاهِ تهران شاگرد شما بوده است، برای شما سلام و ارادت دارد. با سپاس از توجّهِ شما که اميدوار ام شایسته ی آن باشم، و با بهترین آرزوها برایِ شما، محمود
ارسال یک نظر