بس کن این زاری
را! / آنها
خانه را خالی کردهاند / و
برای همیشه رفتهاند
بس
کن این زاری را!
آنها خانه را خالی کردهاند
و برای همیشه رفتهاند
آنها خانه را خالی کردهاند
و برای همیشه رفتهاند
دودیابِ
تنها
این بار از دلِ سوختهی خود مینالد
از زن آوازخوانی که آن پائین
در خانهای نُقلی زندگی میکرد
با سیاسگی شیواوا
و گاهی صبح های زود
نانش در برشتهکُن میسوخت
و هر سه با هم
آهنگِ "نان سوزان" را میخواندند
این بار از دلِ سوختهی خود مینالد
از زن آوازخوانی که آن پائین
در خانهای نُقلی زندگی میکرد
با سیاسگی شیواوا
و گاهی صبح های زود
نانش در برشتهکُن میسوخت
و هر سه با هم
آهنگِ "نان سوزان" را میخواندند
مجید
نفیسی
۲۳ اوت ، ۲۰۱۶
A Lonely Smoke Alarm
!Enough of this shriek
They have emptied the house
.And gone forever
This time the lonely
smoke alarm
Grieves for its own burned heart
For a singing woman who lived
Down there in a bungalow
With a black Chihuahua
And sometimes early in the morning
Her bread burned in a toaster
And all three of them together
.Sang the song of “Burning Bread”
Majid Naficy
August 23, 2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر