یکی از شادمانیهای من در آن کنفرانس، بجز دیدار مجدد منوچهر آتشی،
ملاقات با دکتر علیرضا زرّین، شاعر و نویسنده ساکن کلرادو بود که برای شرکت در این
کنفرانس به لس آنجلس آمده بود و من برای نخستین بار او را میدیدم. شاعری که اکثر شعرهایش را خوانده و آنها را
بسیار دوست داشتم.
بخشی از خوشآمدگوئی من به مناسبت حضور زنده یاد
منوچهر آتشی در کنفرانس سیرا؛ سخنانم را پس از خواندن بخشی از شعر "عبدوی جط" آغاز کردم:
"خانمها! آقایان! بسیار خوشوقتم که از طرف برگزار کنندگان یازدهمین کنفرانس
سیرا و دوستداران شعر و ادب ایران در خارج از کشور، صمیمانهترین خیرمقدمها را به حضور یکی از چهرههای درخشان شعر معاصر ایران، آقای منوچهر آتشی تقدیم نمایم. از
میان شاعرانی که نوآوریی نیما را در شعر ایران، ادامه دادند و با ویژگیهای شعری خود، این درخت جوان را تنومند ساختند و
تنوع بخشیدند، به حق میتوان از منوچهر آتشی نام برد. شاعری که با ذهنی
پوینده، دریافتی حساس، و زبانی زنده و غنی، جهانی ماندگار در شعر معاصر ایران
آفرید. (بخشی از شعر "ظهور" آتشی را خواندم و چنین ادامه دادم:)
"اگر چه شعر آتشی سرشار از کلمات و عطر فضای دشتستان و رنگها و نواهای جنوب ایران است و اگر چه بعد از نیما، او یکی از مشخصترین شاعران معاصر ایران است که واژگان و ترکیبات بومی و اسطورهای زادبوم خود را در شعرش بازمیآفریند، با این همه کلیّتِ شعر او، جنبهای فراگیر و گسترده دارد که از حد و مرز جغرافیائی درمیگذرد و در خطهی عاطفه و احساس و تجربه و تاریخ به هم گره میخورَد. صدای شعر آتشی در سپیده دمان و غروبگاهان، در کویرهای لخت و عطشان و در مراتع گستردۀ زمین، طنین شگرفی دارد. (بخشی از شعر "خنجرها، بوسهها، پیمانها" را خواندم و چنین ادامه دادم:)
"منوچهر آتشی با قلبی سرشار، سرشار از عشق به آدمی و با تواضعی که در کمتر هنرمندی می توان سراغ گرفت، در خلوت خود شعر نوشت و چندین دهه از شعر معاصر ایران را به خود اختصاص داد. شاخ و برگ درخت تنومند شعرش گاه در معرض حوادث تلخ زمانه به تیرگی گرائید و گاه در وزش بادهای سرد، از تنه جدا ماند، اما شعر پویای او را سرِ باز ایستادن نبود، بر این درخت، شاخساران نو و جوانه های سبز دوباره روئید. زندگیِ شعری او نشانگر تلاش و تکاپوی بیوقفهایست که برای حرکت با زمان، به قلمروهای نو سر میزنَد تا ذهن و زبان پیش روندۀ عصر خویش را بکار گیرد."*
"اگر چه شعر آتشی سرشار از کلمات و عطر فضای دشتستان و رنگها و نواهای جنوب ایران است و اگر چه بعد از نیما، او یکی از مشخصترین شاعران معاصر ایران است که واژگان و ترکیبات بومی و اسطورهای زادبوم خود را در شعرش بازمیآفریند، با این همه کلیّتِ شعر او، جنبهای فراگیر و گسترده دارد که از حد و مرز جغرافیائی درمیگذرد و در خطهی عاطفه و احساس و تجربه و تاریخ به هم گره میخورَد. صدای شعر آتشی در سپیده دمان و غروبگاهان، در کویرهای لخت و عطشان و در مراتع گستردۀ زمین، طنین شگرفی دارد. (بخشی از شعر "خنجرها، بوسهها، پیمانها" را خواندم و چنین ادامه دادم:)
"منوچهر آتشی با قلبی سرشار، سرشار از عشق به آدمی و با تواضعی که در کمتر هنرمندی می توان سراغ گرفت، در خلوت خود شعر نوشت و چندین دهه از شعر معاصر ایران را به خود اختصاص داد. شاخ و برگ درخت تنومند شعرش گاه در معرض حوادث تلخ زمانه به تیرگی گرائید و گاه در وزش بادهای سرد، از تنه جدا ماند، اما شعر پویای او را سرِ باز ایستادن نبود، بر این درخت، شاخساران نو و جوانه های سبز دوباره روئید. زندگیِ شعری او نشانگر تلاش و تکاپوی بیوقفهایست که برای حرکت با زمان، به قلمروهای نو سر میزنَد تا ذهن و زبان پیش روندۀ عصر خویش را بکار گیرد."*
متن کامل خوشآمدگوئی و معرفی منوچهر آتشی: نشریۀ ماهنامۀ عاشقانه، سال نهم،
شمارۀ 100، ویژه نامۀ منوچهر آتشی، امرداد 1372، ایالت هوستون، به سردبیری احمد
آدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر