از نظر ریاضی این باور که دوستانتان، دوستان بیشتری نسبت به شما دارند،
معنا ندارد و ناشی از مشکل ما در مشاهده است. ما اغلب اگر نمونههای چیزهایی که میبینیم
بیشتر باشد، تصور میکنیم که برداشتمان قطعیت دارد.
روانشناسان اغلب به این متهم میشوند که وقتشان را صرف نتیجهگیریهای بدیهی درباره زندگی میکنند؛ اتهامی که کاملا بیراه هم نیست. اما این نوشته پاسخی به پژوهش تاره دانشگاه بریتیش کلمبیا درباره این است که چرا مردم خیال میکنند دوستانشان، دوستان بیشتری دارند و کمتر از آنها تنها هستند؟
میتوانید حدس بزنید چرا؟ چون ما، هربار که دوستانمان را میبینیم، موقعی است که آنها در حال معاشرتند. شما خیال میکنید اگر با یک تلسکوپ دزدانه نگاهی به زندگی دوستانتان بیندازید، هرگز آنها را تنها در خانه و با پیژامه در حالی که دارند پیاز داغ خالی میخورند و سریال تماشا میکنند و برای خودشان متاسفند، نمیبینید. شما هیچ وقت، موقعی که دوستانتان ساعت سه نیمه شب، از خواب میپرند و به این فکر میکنند که زندگیشان به کجا دارد میرود. این صحنه را نمیبینید. در عوض، وقتی در راه برگشت به خانه از کنار پنجره رستوران و بار میگذرید فکر میکنید که آدمهای توی رستوران هر روز و همیشه با دوستانشان قرار میگذارند و خوشند.
روانشناسان اغلب به این متهم میشوند که وقتشان را صرف نتیجهگیریهای بدیهی درباره زندگی میکنند؛ اتهامی که کاملا بیراه هم نیست. اما این نوشته پاسخی به پژوهش تاره دانشگاه بریتیش کلمبیا درباره این است که چرا مردم خیال میکنند دوستانشان، دوستان بیشتری دارند و کمتر از آنها تنها هستند؟
میتوانید حدس بزنید چرا؟ چون ما، هربار که دوستانمان را میبینیم، موقعی است که آنها در حال معاشرتند. شما خیال میکنید اگر با یک تلسکوپ دزدانه نگاهی به زندگی دوستانتان بیندازید، هرگز آنها را تنها در خانه و با پیژامه در حالی که دارند پیاز داغ خالی میخورند و سریال تماشا میکنند و برای خودشان متاسفند، نمیبینید. شما هیچ وقت، موقعی که دوستانتان ساعت سه نیمه شب، از خواب میپرند و به این فکر میکنند که زندگیشان به کجا دارد میرود. این صحنه را نمیبینید. در عوض، وقتی در راه برگشت به خانه از کنار پنجره رستوران و بار میگذرید فکر میکنید که آدمهای توی رستوران هر روز و همیشه با دوستانشان قرار میگذارند و خوشند.
در واقع، از نظر
ریاضی این باور که دوستانتان، دوستان بیشتری نسبت به شما دارند، معنا ندارد و ناشی
از مشکل ما در مشاهده است. ما اغلب اگر نمونههای چیزهایی که میبینیم بیشتر باشد،
تصور میکنیم که برداشتمان قطعیت دارد. به همین نسبت، ما اغلب اوقات با تنهایی
خود مواجه میشویم، اما از تنهایی سایر آدمها خبر نداریم. اما این نوع قضاوتها
اثرات واقعی عاطفی دارد. پژوهشگران دریافتهاند که این اثرات شامل کاهش روحیه و
کاهش احساس تعلق است.
بنابراین، بله،
اینکه ما اغلب احساس تنهایی میکنیم واقعیت دارد. اما این باور، تنها باور به
تنهایی نیست. شما گمان میکنید تنها آدمی هستید که در درون خود احساس تنهایی و
ناامنی میکند، حال آنکه از صداهای درون دیگران خبر ندارید. شاید به همین دلیل است
که مشکلات آدمهای دیگر به چشم شما آسانتر از مشکلات خودتان میآید. ما تنها وجه
خارجی مشکلات بقیه را میبینیم، اما در مورد خودمان شاهد جزییات پیچیده مشکلاتمان
هستیم و به همین دلیل، مشکلات خودمان به نظرمان دشوارتر و خاصتر مینمایند.
دانستن این
مساله برای غلبه کامل بر آن ضرورت دارد. وقتی با یک مشکل مواجه میشویم، لازم است
از خودمان بپرسیم چه جنبههایی را نه از روی حماقت یا اشتباه که تنها از آن رو که
تنها با «من» خود مواجهایم، در نظر نگرفتهایم. دانستن این موضوع دستکم به درد
شبهایی که در تنهایی خودمان میگذرانیم و برای خودمان غصه میخوریم میخورد!
برگرفته از سایت
رادیو زمانه
۰۶ آبان ۱۳۹۶
Oliver Burkeman is a British journalist for the British newspaper The Guardian. Burkeman has won the Foreign Press Association's Young Journalist of the Year award, FPA's Science Story of the Year 2015 and has been shortlisted for the Orwell Prize in 2006. He writes a popular weekly column on psychology, This Column Will Change Your Life, and has reported from London, Washington and New York. He also has his own blog.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر