This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۶

عشق نو! / شعر / پرتو نوری علا


دوستی عکس اولین برف در تهران، بلوار کشاورز، محل سکونتم در ایران را برایم فرستاد. به یاد شعر برف نو، برفِ نو سلام، سلامِ شاملو افتادم. بعد شعر قدیمی خودم را که در همان وزن و قالب گفته بودم به یاد آوردم. دلم یکبار دیگر تپید و خواستم آن را با شما سهیم شوم.

عشق نو

عشق نو، عشق نو، سلام سلام
خوش نشان کرده ای مرا بینام

عطــر صبـحی به‌شب نیاسوده
نمِ باران به گِــل نیــــالــــــوده

نطفه بستی تو در شب دیــجور
رویـش وُ بالـــش حقیـقـتِ نور

گـر پـدیـداری ار قدیم و مـدام
کهنه از تـازه مـی کنـد پیغـام

می شنـاسم تـرا در این دیـدار
گرچه نقشـی هنوز بر دـیوار

شــــاخ وُبرگی بر آستانۀ بـاغ
پرتوافروزی ایخجسته چراغ

این تویی درسکوتِ دورِ غروب
طـرحِ انـدوهـگینِ روزی خوب

هرکه در سایه ات پناهی جُست
گَـردِ این راه دور از رخ شُست

ای دریغ آن همه سکوت و سخن
خستـگی مانـده زیــر پـوست من

شــد به تـاراج عــمر من بی تـو
زنـــده ام دار ای جـــوانــیِ نــو

تهران، شهریور 1361 شمسی
برگرفته از مجموعه شعر "از چشم باد"

هیچ نظری موجود نیست: