تاک را و شراب
را سروده بودیم
«تن» را سروده
بودیم در «من»
«من» را سروده
بودیم در «ما».
یک شعر از ملیحه تیره گل
دورا دور، همچنان ایستاده بود؛
باد، شنل سیاهش را تا کفهای ساحلی میبرد.
فکر کرده بودیم که او «آن جائی» ست، وَ ما «این جائی».
ما همین خاک را و آب را
تاک را و شراب را سروده بودیم
«تن» را سروده بودیم در «من»
«من» را سروده بودیم در «ما».
ما،
بوسه را، غوطه را، خون را، نطفه را، نخستین گریه را سروده
بودیم از ناکجا تا «این جا»
که ناگاه شنل بر ماسهها چبن برداشت
و ما به آنی دیدیم که «آن جائی» شدیم؛
دیدیم که پیکر ستبر دفترهامان
یکی یکی از میانهی خط بیموج افق بالا آمد،
با خطهائی همه پُر، همه پُر؛ همه پُر از خالیهای درشت.
۱ نظر:
ملی جانم، حضور دوباره ات را در عرصۀ ادب مبارک باد می گویم؛ امیدوارم بعد از این نقاهت طولانی و بازگشت به این جهان، پویا و استوارتر از همیشه کارهای با ارزش ادبی ات را دنبال کنی.
ارسال یک نظر