نامت از کلینین، تپهای،
در یونان،
بسترهستی مان، تصویر کوچک
انسان،
بیگانۀ کلاهدار
که به آستانۀ در میآید-و
اگر شاد و منعَمَش کنیم،
محظوظ و منعَمَش میشویم.
در
ستایش کلیتریس
کوچولوی مشتاق؛
خواهش کوچولو؛
خواهش کوچولو؛
گل-زنبیل دخترانۀ نرم-خارِ
نرم-جام
در آستانۀ مدخل ستون ساتن
جزیرۀ درون؛
پیشاهنگ کاشف دنیای رازناک
بیرون
گوشک شگفت و شادی آور
لرزانک حساس زننده-برون
شیطانک شلوغِ شکل-آفرین
ماهیچک بازوئی فراز-بر
بر تخت الهۀ کوچک زیبا-بر
نیلوفر غمزدای شادی بخش
بانوخدای خُردِ خردمندِ
ظریف
تماماً گرم و لیز، تماماً
مسلح، به تمامی عزیز
نمیشناختمت در هفتسالگی؛
از پس زنگ پایان مدرسه،
گویی،
آن گاه که بر تابی مینشستم
و سو به سو میرفتم
شیوۀ گفتگوی خاص خدا بودی
که نه با کلام خویش
که با وجود تو به خود میخواندم؛
و بالا و بالاتر میبردم،
و بعد،
از پس شش یا هفت فرارفتِ سر
و تن،
تو [بودی] که سرزنده و
شورمند میکشیدی بالایم.
بعدها، اما
به یاری پسران، با بوسهها،
چنین میکردی، بی یاری خدا،
و بعدترها
به آلت موسیقایی عشق تبدیل
شدی.
امروز تصویر نیمتنهات را
به نخستین بار دیدم.
سیاهرگ خلفیات را و سرخرگت
را
اندام حفره گونت را و چراغ
ورودی دالانت را،
رباط معلقت را-
و دریافتم که به چه شکل
تکامل از تو الهام گرفت
تا اندامی چون تو بسازد
اما بسی بزرگتر.
نامت از کلینین، تپهای،
در یونان،
بسترهستی مان، تصویر کوچک
انسان،
بیگانۀ کلاهدار
که به آستانۀ در میآید-و
اگر شاد و منعَمَش کنیم،
محظوظ و منعَمَش میشویم.
ترجمۀ ف. فرشیم
* نکتهای در بارۀ ترجمۀ این شعر: شارون اولدز سه حوزۀ مختلفِ باور، جسم آدمی، و آناتومی و فیزیولوژی
اندام زنانه را در هم آمیخته و روایتی شاعرانه، اما پرطنز، پرداخته. این شاعر
شجاع، و نقادِ تیزنگاه، در این شعر و برخی از اشعار دیگر که پیش از این نمونهای از آن در "پرتو،" آمده، به تمامی بر آسمان
تاخته و آن را با زبان و موضوعات شعر خویش نواخته است. به موسیقی درونیاش باید توجه کرد نه به موسیقی بیرونی
که به هنگام ترجمۀ شعر ناپدید میشود. نخست عنوان دیگری برای ترجمه در نظر گرفته
بودم، ظاهراً نوعی سانسور ریشهدار در فرهنگ و جهتیابی ما ایرانیان! اما چند روزی که گذشت، آن را وفادار به شعر و
پیام شارون ندیدم؛ پس ترجمۀ عنوان اصلی را به فارسی آوردم. امکان ترجمۀ مو به موی
شعر هم برایم ممکن نشد و بعید میدانم ممکن باشد، اما فکر میکنم احساس شاعرانه و اندیشۀ نقاد او در
ساختار این ترجمه و این واژهها بازتاب یافته باشد.
ف. فرشیم
تارنمای پرتو،: سازمان غیرانتفاعیِ Clitoraidهر ساله روزهای 4 تا 11 ماه می را به عنوان هفتهی
«آگاهی» اعلام می کند و آن را جشن میگیرد. این سازمان برای آگاهی رسانی به زنان،
و دفاع از حقوق زنانی کار میکند که به نحوی از انحاء قربانیِ ختنه یا روشهای
انحصاری/ کنترلکنندهی مردان شدهاند یا میشوند.
انتشار شعر خانم «شارون اُلدز»، را در این «هفته» مناسب دیده ایم.
پیش از این، شعر "احلیل پاپ" از شارون الدز با ترجمه ف. فرشیم، در تارنمای "پرتو،" منتشر شده بود.
انتشار شعر خانم «شارون اُلدز»، را در این «هفته» مناسب دیده ایم.
پیش از این، شعر "احلیل پاپ" از شارون الدز با ترجمه ف. فرشیم، در تارنمای "پرتو،" منتشر شده بود.
۲ نظر:
از آشنائی با این ترجمه، بسیار خوشحالم. بد نیست سری هم به کتاب پیشینِ خانم اُلدز (2012) بزنید؛ بخش مربوط به جدائیِ او از یارش/ همسرش (پس از سی سال و رفتن او با دختر دیگر) را در آن بخوانید؛ مضمون این کتاب را زنان ایرانی- چه در ایران و چه در تبعید- تجربه کردهاند. فکر می کنم که شارون، تا دلش از آن بیوفائی خنَک شود این شعر، و کلاً شعرهای دفتر
Odes را سروده است. با تشکر
خوانندۀ عزیز و ارجمند، من هم بسیار از این آشنایی مکاتبه ای با سرکار خوشنودم. برخی از اشعار بخش پیشنهاد شده را خواندهام و یکی از موارد را نیز، که به نظر من قصۀ همان درد است، برای ترجمه برگزیده ام. حقیقتی است دردناک که متأسفانه از دو سو بر هم روا می دارند؛ البته میدانم که بیشتر بار این رنج بر دوش زنان است. در عین حال، فکر می کنم که شاعر نگاهی گستردهتر و ژرفتر به جهان پیرامون و روابط انسانها دارد. طنز او را بیشترمی پسندم. به امید برابری کامل زنان و مردان در همۀ پهنههای زندگی.
فرشیم
ارسال یک نظر