This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

یکشنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۷

لحظه­ی صفر/ شعری به یاد منصوره، مادرِ تیره گل‌ها*/ از: ملیحۀ تیره گل

باد!
هی باد!
شورابه­ام را بردار و به دریا بسپار
چنان که هم اینک 
یک خاک را به خاک می­سپارند، در آن سوی خاک.

لحظه‌ی صفر
ملیحه تیره‌گل

نی!
هی نی!
تحریر کشیده­ات
در این واحه­ی غربی
به من رساند که «خبر»،
حنجره­ای ست که از زور زخم بی کار مانده است.

پس نی! 
هی نی!
با کدام حنجره پیمودی پیچ اقیانوس را

باد!
هی باد!
شورابه­ام را بردار و به دریا بسپار
چنان که هم اینک 
یک خاک را به خاک می­سپارند، در آن سوی خاک.

باد! 
هی باد!
به قول اسماعیل خوئی: 
«دستی برآر» 
و دست کوتاهم را به خاک منصوره­/ مادرِ تیره گل برسان.


*ساعت 5/8 بعد از ظهر یک شنبه 4 فوریه 1996/ 5/5 صبح دوشنبه 16 بهمن 1374، نیم ساعت پیش، از ایران خبر رسید که مادرم سه ساعت پیش درگذشت. حدود یک سال می‌شد که این نازنین زن خانواده­ی ما از سرطان حنجره زجر می‌کشید. اما در مکالمه­های تلفنی به نظر نمی‌رسید که به این زودی درگذشتنی باشد.


هیچ نظری موجود نیست: