عادتی دارم به
از آخر خواندن، یا حتی از آخر دفتر نوشتن. به همین خاطر گاهی با خیال راحت از آخر
میخوانم ، بعد اگر لازم بود به اول کار میروم.
این حکایت در
مورد خواندن بخش چهارم خاطرات خانم پرتو نوری علا باز برایم اتفاق افتاد. چنان که
ایشان در بخش اول نوشتند، جرقه نهایی انجام این تصمیم قدیمی برای نوشتن خاطرات، از
دست دادن فرزند گرامیشان، زنده یاد سندباد بوده است. رنجی سخت که گاه با عدم
همدلی برخی از مردم غریب این زمانه بر آدمی سختتر هم میشود؛ چه رسد به آن که، آن
فرد مادر هم باشد. و من میدانم که این درد چه میزان سنگین است که برادر بزرگم را
سه سال پیش در سنی نرسیده به پنجاه سالگی از دست دادم و مادرم و اطرافیان همگی چه
میزان رنجی را متحمل شدیم.
در این مسیر
نوشتن و گفتن و سرودن یاریگر است، بخصوص اگر با طرح ایده و نقادی و صراحت همراه
باشد. گذشته از آنکه همدلی بزرگی از درون کلمات برمیخیزد و با گذشت زمان به
کاتارسیس منجر میشود.
پیش از این
درپیج اینستاگرامی خود به طرق مختلف از این نوشتنها گفته بودم، از نوشتن هر چه دل
میخواهد و به قلم جاری میشود برای آرام کردن این میزان رنجی که از هر سو بر ما
وارد میشود. نوشتم که ما با تامل و سکوت به نوشتن محتاجیم؛ نه از آن دست که هر چه
را نوشته شد اثر ادبی بشماریم، بلکه از آن دست که نوشتن، نوعی خودکاوی است و تامل
نفس است با برگشت به هر آنچه بر سر ما رفته است. بگذریم از آنکه نوشتن حرفهای از
خود به فردیت پرورش یافته محتاج است.
نوشتن خاطرات و
زندگینامه و بیان شفاف احساسات و موضوعات از دید خود، به نظرم یکی از ضروریات این
روزگار شکست و تباهی است. خانم شهرنوش پارسی پور در سایت رادیو زمانه یکی دو دهه
پیش، از خاطراتش بیرو دربایستی نوشت و قبلا هم خاطرات زندانش را نوشته بود. این
امر مهمی است که در آنچه بر ایران این چند دهه گذشته، نویسندگان با سابقه از خود و
اطرافیانشان بگویند و به شفاف ساختن جنبههایی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی
روزگار خود کمک کنند. و حتی بنظرم برخی نویسندگان و شاعرانی که دوره پیش و پس از
انقلاب را زیستهاند، کاش از خاطرات و تحلیل رفتار و ایده ها بنویسند و اصراری بر
نوشتن هر چیزی به اسم شعر و داستان نداشته باشند، و بالا بردن عناوین آثارشان تحت
هر شرایطی.
البته برخی نیز
وقتی سراغ خاطراتشان میروند تنها به مسائل عمومی و بخشهای باشکوه از زندگیشان و
با رویکرد پنهانکاری و سانسور و گزینشی به طرح موضوعی میپردازند.
به هر روی، امیدوارم خانم پرتو نوریعلا این نوشتار را ادامه دهند ، خصوصا به عنوان شاعر و نویسنده و منتقد ادبی، بیان این خاطرات از اهمیت زیادی برخوردار است. این آثار در ساختن جهان زنانه ایرانی موثر و ماندگار است. نثر روان و روایت صمیمانه و خاطراتشان از جریانهای روشنفکری که ایشان آن را زیستهاند، این خاطرات را خواندنی و ماندگار میسازد و این نوشتن و تحلیل و بازنگری روزگار رفته، میتواند دیگران را به چنین رویکردی دعوت کند .
رکسانا حمیدی
مارچ 2024
لیسانس ادبیات
فارسی؛ علامه طباطبایی
فوق لیسانس؛ شهید بهشتی
نویسنده و پژوهشگر ادبیات و فرهنگ
۳ نظر:
از نویسندۀ محترم خانم رکسانا حمیدی سپاسگزارم.
من هم با سرکار خانم حمیدی موافقم. ممنون خانم نوری علا که می نویسید.
با درود و ارادت و سپاس از توجهتان به این نوشته من.
بسیار اتفاق مبارکی است این نوشتن از خاطرات، بیان احساسات و حقایق و تفسیر و روایت زندگی از منظر خود و تحلیل اوضاع روشنفکران آن روزگار، بخصوص از زبان داشنوران و پژوهشگران و شاعرانی مثل سرکار خانم پرتو نوری علا. زن بودن و قیام علیه خاموشی و سرکوب گفتار زنانه و نیز روایت ناگفته ها هر کدام در این روزگار نیازمند قدرت و آگاهی بسیار است و این امر در خانم پرتو نوری علای گرامی بسیار زیبا و قابل تامل وجود دارد.بخشی از تاریخ زنان روشنفکر ایران، زمانی که با قدرت و متانت زن ایرانی از کنه وجود خود سخن میگویند. بسیار حرکت درخشانی است این نوشتن و بیان حقایق. حرکتی مدرن که متاسفانه در جامعه ایرانی چندان که باید به آن پرداخته نشده است. برای پرتو خانم نوری علای عزیزم تندرستی و انرژی مضاعفی برای بیان این خاطرات و نظرها و تحلیل ها و نیز پژوهشهای درخشان دیگرشان آرزومندم. سپاس . رکسانا حمیدی
ارسال یک نظر