همه میریزد، میسوزد
مثلِ یك چاهِ
نفت
آتش گرفته
خداوند
روی آجر بند
نیست آجر
سنگ در وجدان
همه
میسوزد
همه
می ریزد
باد
بخود میپیچد
فریاد
میكشند درختان
آه
از دیوارها برخاسته
خاك
راه افتاده
راه
از رفتن ایستاده
جانی
میكند ساعت
گنگ
شده گوشی
سک
... ته ...
سكته
جهان
كرده
ناقص،
قافیه
همه
میریزد، میسوزد
مثلِ
یك چاهِ نفت
آتش
گرفته خداوند
روی
آجر بند نیست آجر
سنگ
در وجدان
جِر
میخورد جان
خون
از خرابِ آخوند جاری
تخم
گذاشته در عمامه كركس
آب
را برق گرفته
خواب
راه میرود
كوچ
كرده چنگ
خم
شده مناره روی گنبد
میو
میو میكند منگ
1
2 3 لای منقار آخوندك
كلاغ
میرقصد
و
سرود را سنگ میخواند بینِ شعلهها
تا
كی
تا
كی مثلِ یك چاهِ نفت
بسوزد
خداوند؟
23/10/2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر