پرتره نیما اثر بهمن محصص
... بر این اساس باید پذیرفت که هنوز هم بخش اصلی و بزرگی ار آثار
نیما به چاپ نرسیدهاند. چنانکه به زودی همین ۱۰۵ شعر را که قابل نشر دانستهاند،
در ۲۰۵ صفحه انتشار خواهند داد. با این رویکرد شکی باقی نمیماند که بخش اصلی
شعرهای نیما هنوز هم دارد در صندوقهای حکومتیان جمهوری اسلامی گرد و خاک میخورد.
شصت و دومین نشست فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ۲۴ آبان سال جاری
برگزار گردید. خبری که گزارش آن را در سایت رسمی فرهنگستان هم میتوان خواند.
گفتنی است که این نشست همه ماهه در حضور رییس و اعضای فرهنگستان تشکیل میگردد تا
به یکی از موضوعاتی که فرهنگستان در گسترهی آن به تحقیق اشتغال دارد، بپردازد.
اما نشست یادشده در کمال ناباوری به گزارش “طرح بررسی و بازخوانی دستنوشتههای
نیمایوشیج” اختصاص داشت. ناباوری از این نظر که کسی نمیتواند بپذیرد فرهنگستان
نمور و تاریک جمهوری اسلامی برای شناخت میراث فرهنگی نیما یا شخصیتهای فرهنگی
دیگری همانند نیما، تلاش و کوشش به عمل آورد.
با این همه عدهای از اعضای پیوسته و ناپیوستهی فرهنگستان به همراه
گروههایی از خبرنگاران و دوستداران نیما در این نشست جمع شده بودند تا به گزارش
سعید رضوانی در همین راستا گوش فرادهند. او از استادان دانشگاه شهید بهشتی است که
طی چند سال اخیر به جمع کارشناسان فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی پیوسته است. اما
گزارش سعید رضوانی در این خصوص شنیدنی بود. چون ضمن آن نکتههای ناگفته و جدیدی از
یادداشتهای چاپ نشدهی نیما آشکار گردید.
ناگفته نماند که در همین نشست از صحبتهای “دبیرمقدم” معاون علمی و
پژوهشی فرهنگستان چنان برمیآمد که فرزند نیما شراگیم دستنوشتههای پدرش را در
سال ۱۳۷۳ خورشیدی به فرهنگستان زبان و ادب فارسی به مبلغ پنج میلیون تومان فروخته
است. انگار کسی بخواهد خودش را از شر کاغذپارههایی بیمصرف برهاند. چون او میتوانست
به عنوان حفظ امانت، لااقل آنها را به یکی از موزهها و یا کتابخانههای خارج از
کشور بسپرد. اینک بدون آن که در این کار نادرست از دلسوزیهای متداول فرهنگی در
فراسوی مرزهای ایران نشانی باشد، همین نوشتهها را بیش از ۲۲ سال در مخزن کتابخانهی
فرهنگستان نگهداری کردهاند. سعید رضوانی هم ساماندهی آنها را از سال ۱۳۹۳
خورشیدی به عهده گرفت.
سوای این موضوع، در نشست ماهانهی یادشده دبیرمقدم بر نکتهای تأکید
ورزید که گویا تاکنون قریب سهچهارم نوشتههای چاپ نشدهی نیما تصویربرداری و
اسکن شدهاند. او همچنین توضیح داد که در نیمی از اشعار تصویربرداری شدهی نیما به
حدود ۱۰۵ شعر دست یافتهاند که به زودی منتشر خواهند شد. اما دبیرمقدم
توضیحی در این خصوص نداد که چرا تنها نیمی از این اشعار انتشار مییابند. بر این
اساس باید پذیرفت که فقط در آنچه که از این اوراق تاکنون اسکن شدهاند، میتوان به
بیش از ۲۱۰ شعر چاپ نشده از نیما دست یافت. حتا با ارقام و اعدادی که به دست میدهند،
این نوشتههای اسکن شده و نشده، سر آخر ۲۶۰ شعر در اختیار ما خواهد گذاشت. چیزی که
به حتم با مجموعههای چاپ شدهی نیما برابری خواهد کرد.
بر این اساس باید پذیرفت که هنوز هم بخش اصلی و بزرگی ار آثار نیما به
چاپ نرسیدهاند. چنانکه به زودی همین ۱۰۵ شعر را که قابل نشر دانستهاند، در ۲۰۵
صفحه انتشار خواهند داد. با این رویکرد شکی باقی نمیماند که بخش اصلی شعرهای نیما
هنوز هم دارد در صندوقهای حکومتیان جمهوری اسلامی گرد و خاک میخورد. گفتنی است
که بنا به تأکید سعید رضوانی کارشناس طرح یاد شده، زمان سرودن این اشعار به سالهای
۱۳۰۱ الی ۱۳۳۶ بازمیگردد. همچنین به استناد گفتههای او دفترِ ۲۰۵ صفحهای یادشده
را ضمن الگوگزینی از عنوان یکی از اشعار چاپ نشدهی نیما، “صد سال دگر” نام نهادهاند.
در گزارش کارهای انجام شدهی سعید رضوانی به فرهنگستان، به نکتههای
دیگری نیز اشاره میگردد و آن اینکه در یادداشتهای چاپ نشدهی نیما غیر از شعر
به مطالب متنوع و گوناگون دیگری نیز میتوان دست یافت. همچنان که در این نوشتهها
داستان و نمایشنامه نیز جای ویژهای دارند. جدای از این نوشتههایی به زبان فرانسه
و تبری نیز در این مجموعه یافت شدهاند که قرار است توسط کارگروهی تخصصی مورد
بررسی و پژوهش قرار گیرد.
پس از گزارشهای یادشده، غلامعلی حدادعادل رییس فرهنگستان چنین گفت:
“بررسی و
بازخوانی این یادداشتها کاری جنبی در مؤسسهای علمی است که چندان در ایران متداول
نیست”.
فرهنگستانی که او از آن با عنوان مؤسسه نام برد، گویا وجاهت علمی خود
را نیز از حضور ایشان وام گرفته است. اگر جای میراث نیما در فرهنگستانها نباشد،
کجاها باید سراغ آن را گرفت؟ به واقع او کار و تلاش فرهنگی روی دستنوشتههای نیما
را کاری “جنبی” و حاشیهای برای فرهنگستان میخواند تا کارشناسان آن هم چندان
موضوع انتشارش را جدی نگیرند.
یادآور میشود که حدادعادل علیرغم آنکه در سیاست از موضع اصولگرایی
سود میجوید و از مخالفان دولت حسن روحانی به شمار میآید، ولی طی سال جاری تنها
از بابت ریاست بر فرهنگستان زبان و ادب فارسی مبلغ ۱۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان
از دولت بودجه دریافت نموده است. او جدای از فرهنگستان، ریاست بنیادی خودمانی به
نام بنیاد سعدی را نیز در اختیار دارد. برای بنیاد سعدی هم در بودجهی عمومی سال
جاری مبلغ هفت میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفتهاند.
نامگذاری بنیاد سعدی هم از آنجا ناشی میشود تا بنا به مصوبات جاری،
به دولت ریالی مالیات نپردازد. چون بنیادها و خیریهها طبق قانون مصوب مجلس از
پرداخت مالیات برای همیشه معاف شدهاند.
غلامعلی حدادعادل در سخنان خود به موضوع دیگری نیز اشاره کرد. او گفت:
«وقتی این آثار
از نیما منتشر شود قطعاً موجی از اعتراض و نقد را پدید میآورد، زیرا شاعر یادداشت
و اشعاری داشته که در دیوان خود نیاورده است و شاید عدهای بگویند که چرا این
اشعار منتشر شده است و این امر منزلت او را کم میکند”.
میبینید او به تصنع و تظاهر غصهی نیما را میخورد که مبادا پس از
انتشار آثار جدید چیزی از منزلت او بین تودههای مردم کاسته گردد!
با همین پریشانگوییهای آگاهانه و حسابگرانه معلوم نیست که فرهنگستان
چه بلایی بر سر نوشتههای چاپ نشدهی نیما بیاورد. ولی میگویند اسناد یادشده را
پس از ساماندهی لازم در سایت رسمی فرهنگستان انتشار خواهند داد.
سعید رضوانی که مسئولیت ساماندهی دستنوشتههای نیما را به عهده دارد،
بر نکتهی غیرمسئولانهای نیز پای میفشارد. چون اصرار دارد به همه بباوراند که
نیما در خصوص چاپ و انتشار آثارش “اعتماد به نفس” نداشته است. او بدون اینکه به
دنبال زمینههای اجتماعی و سیاسی ماجرا بگردد، اتهامی به نیما وارد میکند تا او
را به نداشتن اعتماد به نفس متهم نماید. چیزی که به حتم برای رییس او حدادعادل
دلنشین خواهد بود. همچنین سخن او به هر خواننده و شنوندهی ناآشنایی چنان تلقین میکند
که گویا نیما از آفرینشهای ادبیاش چندان رضایت نداشته است. چون اگر رضایت داشت
به حتم به چاپ و انتشار آنها اقدام مینمود. نکتههایی از این دست در حالی از طرف
او مطرح میشود که نیما خود در وصیتنامهاش به انتشار درست و دقیق این نوشتهها
از سوی زندهیاد محمد معین اصرار میورزد.
آنچه اکنون بر دستنوشتهها نیما میگذرد، از ذهن تند و تیز نیما هم حکایت
دارد. چراکه او آنچه را که اینک بر آثارش میگذرد از قبل پیشبینی میکرد. بیدلیل
نبود، نیما علیرغم آنکه با زندهیاد محمد معین چندان انس و الفتی نداشت، او را به
عنوان وصی خویش برای چاپ و انتشار این نوشتهها مناسب میدید. اما متأسفانه مرگی
ناخواسته و زودرس، امان از معین برید و سرآخر میراث نیما از جاهایی سربرآورد که با
نگاه و دیدگاه او از زمین تا آسمان فاصله داشت.
آیا غلامعلی حدادعادل و فرهنگستان منتسب به او، این صلاحیت را خواهند
داشت که به انتشار انتقادی دستنوشتههای نیما اقدام ورزند؟ چون حوزههای فرهنگی و
علمی کشور نمیپذیرند که بر امانتداری حدادعادل و مجموعهی فرهنگستان او صحه
بگذارند. در ضمن نفرت عمومی مردم از حدادعادل بر نکتهای پای میفشارد که او و تیم
منتسب به او هرگز نخواهند توانست به میراثی که نیما برای تودههای مردم فراهم دید،
پایبند بمانند. چون میراث نیما ضمن نفرت از حکومت و حکومتیان همواره سمت و سویی
را دنبال میکرد که با نگاه دولتی امثال حدادعادل از پایه و اساس تفاوت داشت.
برگرفته از سایت زمانه
۰۷ آذر ۱۳۹۵
۰۷ آذر ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر