پاتو مگذار رو زمین
پاتو بگذار رو چِشَم
نازِ ابروت میکِشم."
پاتو بگذار رو چِشَم
نازِ ابروت میکِشم."
ارثیه
این هفته پیشدستی میکنم
و پیش از این که سلامِ مرا
با شعرِخوشامدگویانهات پاسخ دهی,
آن را از تو میربایم
و با نامت پشت تلفن میخوانم:
"مادر جانِ نازنین!
پاتو مگذار رو زمین
پاتو بگذار رو چِشَم
نازِ ابروت میکِشم."
و پیش از این که سلامِ مرا
با شعرِخوشامدگویانهات پاسخ دهی,
آن را از تو میربایم
و با نامت پشت تلفن میخوانم:
"مادر جانِ نازنین!
پاتو مگذار رو زمین
پاتو بگذار رو چِشَم
نازِ ابروت میکِشم."
هر چه دارم از تو دارم.
چشمهای کمسویَت را به من دادی
و از کودکی
در دهانم شعر نهادی.
پس این یک را به تو بازمیگردانم
و آن یک را چون ارثیهای
برای خود نگه میدارم.
چشمهای کمسویَت را به من دادی
و از کودکی
در دهانم شعر نهادی.
پس این یک را به تو بازمیگردانم
و آن یک را چون ارثیهای
برای خود نگه میدارم.
مجید نفیسی
دوازدهم نوامبر ۲۰۱۶
دوازدهم نوامبر ۲۰۱۶
An Inheritance
This week I will get ahead of you
And before you respond to my hello
,With your welcoming poem
I will snatch it from you
:And recite it with your name on the phone
!Dear mother! Lovely mother“
Do not put your feet on the ground
Put your feet on my eyes
”.I die for your eyebrows
Whatever I have
.I’ve gotten from you
You gave me your weak eyes
And from childhood
.Put poetry into my mouth
So I return this one to you
And keep the other for myself
.As an inheritance
Majid Naficy
November 12, 2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر