نیما،
معتقد بود: "استقلال مصرعها
به توسط پایانبندی آنها ... عملیات ارکان را ضمانت میکند و اگر این نباشد، شعر
از حیث وزن یک بحر طویل است؛ نظیر قطعاتی که در سالهای اخیر بعضی از جوانان حساس و
با ذوق با رویهی کار من میسازند."
میدانیم که شعر آزاد نیمایی متکی به رعایت وزن عروضی (۱)
است. از سوی دیگر طول سطرهای آن، برخلاف طول سطر در شعر عروضیِ کلاسیکِ پارسی،
قابلیت کوتاه و بلند شدن دارد. طول سطر در شعر نیمایی، آزاد و اختیاری است، اما به
عوامل چندی بستگی دارد، از جمله به نیازهای بیانی شاعر، ذوق ادبی او، الزامات
معنایی شعر و غیره. با این وجود، شعر نیمایی یک محدودیت اصلی هم در سطربندی دارد و
آن این است که هر سطر میبایست دارای "استقلال وزنی" و در پایان خودش
نیز از نظر وزنی "هویت مستقل" داشته باشد؛ در عین حال هر سطر مفروض
نباید قابل چسبیدن به سطر بعدی باشد، به طوری که در پایان هر سطر لازم است که
خوانندهی شعر نفس تازه کند و پس از لحظهای درنگ سطر بعدی را بخواند. اگر چنین
اصلی رعایت نشود، سطر، استقلالش را از دست میدهد و به سطر بعدی میچسبد و اگر چند
سطر پی در پی و فاقد استقلال به دنبال هم بیایند، علیرغم
جدا بودنشان، شعر تبدیل به بحر طویل میشود.
نیما، خود، در نوشتههایش اشارههایی به این موضوع کرده، از جمله در
"دو نامه" چنین نوشته: "استقلال مصرعها
به توسط پایانبندی آنها ... عملیات ارکان را ضمانت میکند و اگر این نباشد، شعر
از حیث وزن یک بحر طویل است؛ نظیر قطعاتی که در سالهای اخیر بعضی از جوانان حساس و
با ذوق با رویهی کار من میسازند." (دو نامه- ص ۷۴ و ۷۵) .
همچنین دکتر جنتی عطایی در اثری به نام "نیما، زندگانی و
آثار" از قول نیما یوشیج چنین نقل کرده:
"قطعاتی که جوانان در این سالها به سبک من ساختهاند، از حیث وزن
هرج و مرج عروضی را ایجاد کرده است. مصرعها
در آنها استقلال ندارند. هیچ قاعدهای ضمانت استقلال آنها را نمیکند. اکثر اینها
به اصطلاح عامیانه بحرطویلساز هستند. فقط بعضی از جوانها که با من تماس نزدیکتر
داشتهاند، متوجه پایانبندی مصرعها شدهاند. همینطور متوجه شدهاند که کجا
قافیه برای مصرعها لازم میآید." (نیما، زندگانی و آثار- ص ۱۳ و ۱۴)
بد نیست بدانیم برای حفظ استقلال وزن عروضی سطرها در شعر
نیمایی، لازم است دست کم یکی از سه اصل اساسی زیر رعایت شود:
یک- اگر سطر در پایان یک پایهی عروضی به پایان برسد، هجای پایانی آن
باید کشیده باشد، به طوری که نتواند به هجای اول سطر بعد، که هجایی کوتاه یا بلند
است، بچسبد و استقلال وزنیاش را از دست بدهد. منظور از هجای کشیده هجاییست که به
یکی از صورتهای زیر است:
صامت+مصوت کوتاه+ دو صامت (مانند درد- مهر- خورد- دشت- جفت )
صامت+ مصوت بلند+ حداقل یک صامت (مانند کار- کارد- زیر- زیست- کوه-
کوشک)
به عنوان نمونه، در شعری در بحر هَزَج (۲)، سطر میتواند به صورت
زیر باشد:
مَفاعیلَن مَفاعیلَن مَفاعیلات
یا:
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلات
نمونه از شعر "بخوان ای همسفر با من" سرودهی نیما یوشیج:
مکن تلخی، مبر امید (مفاعیلن مفاعیلات)
تو را بیمار سر برداشت، دستش گیر (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلات)
نمونه از شعر "هنوز از شب..."
هنوز از شب دَمی باقیست، میخوانَد در او شبگیر (مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلات)
و شبتاب از نهانجایش به ساحل میزند سوسو.
دو- اگر سطر در پایان یک پایهی عروضی به پایان برسد، لازم است پایهی
پایانی سطر با پایان سطر بعد همقافیه باشد و به وسیلهی دو قافیه مصرعها
از هم تفکیک شوند، و نیز نقطهی تفکیکشان مشخص شود. مانند نمونهی زیر از همان شعر
"بخوان ای همسفر بامن":
مپیچان راه را دامن (مفاعیلن مفاعیلن)
بخوان ای همسفر با من (مفاعیلن مفاعیلن)
در نمونهی بالا هر دو مصرع شعر، که دو مصرع پایانی آن هم هستند، با
پایهی عروضی کامل و بدون هجای پایانی کشیده (مفاعیلن) تمام شدهاند، و در اینجا
وجود قافیههای "دامن" و "با من" باعث جدایی مصرعها
از هم و استقلال وزنی آنها شده است.
نمونه از شعر "مردگان موت"
در جهان زندگانی (فاعلاتن فاعلاتن)
میکنند آیا جدا از زندگّیِ زندگان، یک زندگانّیِ نهانی؟ (فاعِلاتَن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن)
در نمونهی بالا هر دو مصرع شعر، با پایهی عروضی کامل و بدون هجای
پایانی کشیده (فاعلاتن) تمام شدهاند، و در اینجا وجود قافیههای
"زندگانی" و "نهانی" باعث جدایی مصرعها از هم و استقلال وزنی
آنها شده است.
سه- پایهی پایانی سطر ناقص باشد، به عنوان مثال در بحر هَزَج:
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فع
نمونه از شعر "بخوان ای همسفر با من":
قطار کاروانها دیدهام من (مفاعیلن مفاعیلن فعولن)
که صبح از رویشان پیغام میبُرد (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل)
و به عنوان نمونه در بحر رَمَل (۳):
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع
فاعلاتن فعلن
نمونه از شعر "پادشاه فتح":
در تمام طول شب (فاعلاتن فاعلن)
کاین سیاهِ سالخورد انبوهِ دندانهاش میریزد (فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فع)
تأکید میشود که بدون
رعایت یکی از این سه اصل اساسی در سطربندی شعر نیمایی، استقلال سطرها و مکث میان
آنها ناپدید میشود. مانند سطرهای زیر از همان شعر "بخوان ای همسفر با
من":
به رودرروی صبح این کاروان خسته میخواند (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن)
کدامین بار کالا سوی منزلگه رسد آخر؟ (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن)
که هشیار است؟ کی بیدار؟ کی بیمار؟ (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلات)
که میشود آنها را به هم چسباند و به صورت یک مصرع خیلی بلند، یکنفس
و بدون مکث خواند:
به رودرروی صبح این کاروان خسته میخواند، کدامین بار کالا سوی منزلگه
رسد آخر؟ که هشیار است؟ کی بیدار؟ کی بیمار؟
اگر این نوع سطرهایِ غیر مستقل در طول شعر تعدادشان کم و همگی هم پشت
سر هم نباشند، یعنی در طول شعر پخش باشند، میشود با دیدهی اغماض و قبول به آنها
نگریست، و اگر تعدادشان زیاد و پشت سر هم باشند، یا تمام شعر را در بر گیرند، آن
گاه با بحر طویل رو به رو خواهیم بود. مانند شعر مشهور "باران"، سرودهی
گلچین گیلانی، که میشود تمام آن را پشت سر هم خواند که دیگر شعر نیمایی نخواهد
بود. به بخشی از ابتدای این شعر که بدون فاصله و پشت سر هم نوشته شده، توجه کنید:
باز باران با ترانه، با گهرهای فراوان، میخورد بر بام خانه، من به
پشت شیشه تنها ایستاده، در گذرها رودها راه اوفتاده، شاد و خرم یک دو سه گنجشک
پرگو، باز هر دم میپرند این سو و آن سو، میخورد بر شیشه و در مشت و سیلی، آسمان امروز
دیگر نیست نیلی، یادم آید روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین، توی جنگلهای
گیلان، کودکی ده ساله بودم، شاد و خرم، نرم و نازک، چست و چابک، از پرنده، از
چرنده، از خزنده، بود جنگل گرم و زنده...
از نقطه نظر شعر نیمایی، کار نادرست دیگری که مدتهاست انجام میشود و
تبدیل به نوعی مد شده، این است که یک سطر شعر نیمایی را به دو یا سه سطرِ فاقد
استقلال وزنی بخش میکنند و آنها را جداگانه یا به صورت اریب مینویسند. این کار
نادرست است، چرا که چون سطرها فاقد استقلال وزنی هستند، به هر حال هنگام خواندن
بایست چسبیده به هم و به صورت یک سطر خوانده شوند، و اگر خواننده بخواهد آنها را
جدا از هم بخواند، وزن شعر را از دست میدهد و هر سطری وزن خاصی، متفاوت با وزن
اصلی شعر، پیدا میکند. به عنوان نمونه، سطر زیر را از شعر "تو را من چشم در
راهم" نیما یوشیج در نظر بگیریم:
شباهنگام در آن دَم که بر جا درّهها چون مردهماران، خفتگانند
(مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل)
حال اگر آن را مثلن به سه سطر تقسیم کنیم و به صورت زیر بنویسیم:
شباهنگام
در آن دم که بر جا درهها چون مردهماران
خفتگانند
اگر بخواهیم آنها را جدا جدا بخوانیم و به هم نچسبانیم،
وزن این سه سطر به صورت زیر در میآید:
مفاعیلن
مُستَفعِل مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
فاعلاتن
میبینیم که وزن سطرهای دوم و سوم متفاوت با وزن اصلی شعر است، و
ناچار باید برای حفظ وزن اصلی شعر آنها را چسبیده به هم بخوانیم، که در این صورت
میشود همان یک سطر کامل اولیه.
مهدی عاطفراد
بهمن ۱۳۹۵
*پانوشتهای زیر، به قصد آشنائیِ
مقدماتی خوانندگان جوان با اصطلاحات مربوط به شعر عروضی است.
(۱) عروض: (prosody) دانش شناخت وزن شعر و تغییرات آن است.
امروزه نیز شاعرانی که به سبک کلاسیک پارسی شعر میگویند، تمام کلمههای هر مصراع
(یک تخته از دو تختۀ بیت) را مطابق قاعدۀ خاصی به هجاهای کوتاه و بلند، که ذاتی
کلمات است، تقسیم میکنند و آن هجاها را با هجاهای مشابه کلمههایی عربی، که
معمولن شبیه به فاعلاتن یا مستفعلن ( فا / عِ / لا /
تَن) یا (مُس / تَف / عِ / لَن) و نظایر این ها
هستند، و شاعر آن را مناسب میل خود دانسته می سنجند و همۀ بیتهای شعر را به طور
کامل با آن هم وزن و هم طول میکنند. بنا بر این عروض مانند یک خطکش موسیقایی عمل
و به آفرینش درست شعر کلاسیک کمک میکند. عروض شعر نیمایی تا حدی با عروض شعر
کلاسیک متفاوت است.
(۲) بحر هَزَج: در عروض، بحری از بحور شعر کلاسیک پارسی است بر وزن
«مَفاعیلَن مَفاعیلَن مَفاعیلَن مَفاعیلَن» (مَ فا عی لَن
/ مَ ...) می توان آن را به صورت چهار بار «تَ تَن تَن تَن» یا «دَ دَف دَف
دَف» هم نوشت.
(۳) بحر رَمَل: در عروض، بحری که از تکرار سه یا چهار بار فاعِلاتَن (
فا عِ لا تَن / فا ... ) حاصل شود که
می توان آن را به صورت «تَن تَ تَن تَن» یا «دَف دَ دَف دَف )
هم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر