سرمایه در کشورهای پیشرفته رهآوردهایی همچون دموکراسی و آزادی بیان داشته است. این دو در ایران پاشنه ی آشیلِ حکومتی بوده و هنوز هم هستند.
کرامت دانشیان، عباس سماکار
نگاهی به دستهای آلوده
در "سفر خیال"*
نوشتۀ طیفور بطحایی
اسد رخساریان
خوش بود گر
محکِ تجربه آید به میان
تا سیه روی
شود هر که در او غش باشد.
"حافظ"
یک تبعیدی خود را در محیطِ تازه ای که در
آن فرود آمده، به زیرِ سئوال میکشد. به ارزیابی گذشتۀ خود مینشیند. در سرای روح
و اندیشۀ او آرزوهای بر بادرفته سر برمیآورند. در بسترِ مرورِ چنین منظومهای او
به ناگزیر نگرشی دراماتیک پیدا میکند. "سفرِ خیال" اثرِ طیفور
بطحایی با این ویژگیها همراه است. سئوال، طرحِ نوشتاری کتاب را پی میریزد.
ارزیابی گذشته، با هدفِ تشریح ریشههای آغازین درامِ یک زندگی پُرفراز و نشیب که
در این کتاب بازخوانی خواهد شد، صورت میگیرد. در این ریشهها که شکلی نمادین
گرفتهاند، نقشهایی از آرزوهای بربادرفته بر جای مانده است. در برابرِ این نقشها،
نویسنده نگاهی کنکاشگر و کنجکاو دارد. لحنِ او متأثر از رازهای نهفته در درونِ آنها
است. و چنین است که این لحن آمیزهای از شعر دارد و حسّی فلسفی چاشنی آن است.
پاراگرافِ نخستِ کتاب خود این گزاره را به
صورتی مجمل بازگو کرده است:
"غروب است و از پرسه زدن در کوچه پس کوچه
ها میآیم. اسمش را هم گذاشته ام قدم زدن. به نامه ات فکر میکردم و جوابی که
باید یا نباید بدهم. تو در جستجوی گذشته ای هستی که مرا در آن ببینی و شاید از
ورای آن به شناختی از خودت برسی. من کی هستم؟ چرا ما اینجا هستیم و جای دیگری
نیستیم؟ چه شد که زندگی ما چنین شده است و ..."ص. ۷
نقب زدن به دنیای گذشته و بازنگری شرایطی
اجتماعی - سیاسی که نویسنده در پهنۀ آن بالیده است، لازمۀ پاسخگویی به پرسش های
مطرح شده در بالا است. پس نویسنده سفری خیالی آغاز میکند.
خیالی از آن رو که گذشتۀ خود را ارزیابی
کند. خیال˚ تیزپروازترین مرکب تبعیدی و حتّا زندانی و هر گُمکرده راهی در دشت و
بیابان است. زمانی که این مرکب را رامِ خود کنی، تو را به هر کجا که آرزو داری
تواند بُرد. با او حتّا تنهایی خود را پس میزنی، به کشفِ چیزهایی در خود نائل می آیی
که در سابق آنها را نمیشناختی و در سایۀ او گسلهای درونی خود را میتوانی
سروسامان بدهی. بسیاری ازآثارِ هنری، ادبی و حتّا فلسفی با بهره وری از آسایشی که
از رهگذرِ خیالِ برای نویسندگانِ آنها میسّر شده است، به وجود آمده اند. سفرِ
خیال، تمامی این نشانه ها را داراست. روشِ طرحِ پرسشها و پیش کشیدنِ مسائل و مشکلاتی
که نویسنده آنها را تجربه کرده است و پاشیدنِ رنگی از غنای ادبی و گاهی طنز و پوشانیدنِ
جامه ای از ظرافت و متانت که همانا زیبایی است بر قامت آنهمه نیز، تجربه ای است
نادر که باید پس از جدال های درونی بسیار و متقاعد کردنِ خود به پذیرشِ واقعیّتِ
موجود برای نویسنده میسّر شده باشد.
در این سفر نخستین بیتوتۀ راوی چنان که
طبیعی می نماید، زادگاه و شهرِ کودکیها و جوانیهای او است. این شهر سنندجِ
امروز و کُرسان دورۀ سلطان سنجر سلجوقی است. شهرِ زیبایی نیست. امن و آسایش در
بیغوله های آن بلاست. شرایطِ اجتماعی سنندج پس از سالهای ۱٣٢۰ خورشیدی آنسان که
در این کتاب آمده است تا چند سال پس از اصلاحاتِ ارضی چندان تعریفی ندارد. گویا
سنندجِ آن سالها، مانندِ خیلی از شهرهای دیگر ایران، میدانی است برای بازی گرگها
و میشها. برای مفتخواری روحانیون و میدانداری لاتها، عربده جویان و زورگویان. یادواره
هایی که نویسنده از شهرِ کودکیهای خود ترسیم میکند، برجسته ترین آنها هستند.
این یادواره ها هم نتیجۀ رویدادهای گذشته است و هم زمینه سازِ حوادثی که در آیندۀ
زندگی نویسنده تسمه بر گردۀ توفانهای سیاسی خواهند بست. به دیگر زبان، این مجموعه
ای برگزیده از تاریخِ اجتماعی - سیاسی یک شهر و نیز یک کشور در دورۀ یاد شده است
که در تعیین خطِ مشی زندگی، اندیشه و شیوۀ مبارزاتی نویسنده یا رقم زدنِ سرنوشتِ
انسانی او نقش داشته اند.
نطفۀ شورشهای اجتماعی در بسترِ نارضایتی ها
و احساس ناامنی بسته می شود. زمانی که نویسنده خود را در تهران یا در شیراز می یابد،
با جامعۀ بسته ای روبرو میشود که هر لحظه انفجاری ممکن است آن را زیرورو گرداند.
سازمانِ اطلاعات و امنیّتِ کشور در هر شهر و دهکوره ای حضور ترسانندۀ خود را با
زیرِ نظرگرفتنِ قیافه ها یا تیپهای مشکوک به گمانِ خود، به نمایش می گذارد.
"برای روشنفکران و دانشجویان تله می گذاشتند. سازمانهای دروغین سیاسی مخفی
به وجود می آوردند که ناراضیها را به دام بیاندازند و سپس یکشبه همه را دستگیر
میکردند.*" ص. ۵۶
دانشجویی از یک کتابفروشی جلوی دانشگاه
کتابی می خرد. کتابفروش کتابهای دیگری به او پیشنهاد می کند. او آنها را هم میخرد
و تا به خانه برسد دستگیرش می کنند و سپس معلوم میشود که آن کتابها از انتشاراتِ
حزبِ توده بوده است. دانشجو یازده سال زندان میگیرد.
گویا قرار است شهروندان را کوتوله بار
آورده و قابشان بگیرند و در موزه ها به نمایش بگذارند. قرار نیست که این مردم با
پیشرفتهای مدرن جوامعِ دیگر در گستره های گوناگونِ دانشی و ادبی آشنا شوند. امّا
در عینِ حال دستگاهِ حکومتی به روایتِ نویسنده به آخوندها باج میداد و برای یک یک
مراجع بزرگ و حوزه ها و مکاتبِ دینی شان حقوق تعیین کرده بود.
آن زمان جامعۀ ایران با پیشرفت های سریع
اقتصادی به جلو گام برمی داشت. طبیعی است که اقتصادِ پیشرفته فرهنگِ پیشرفته می طلبد.
با این وجود فرهنگ در این کشور مخلوطی از شعائر دینی و مظاهرِ تبلیغی و تهییجی
سرمایه است، نه تاریخ، دانش و عللِ پیدایشِ آن. سرمایه در کشورهای پیشرفته ره آوردهایی
همچون دموکراسی و آزادی بیان داشته است. این دو در ایران چشمِ اسفندیارِ حکومتی بوده
و هنوز هم هستند. این است سبب های بنیادی نارضایتی های اقشارِ گوناگون جامعه ای که
نویسندۀ سفرِ خیال در روزگارِ تحصیل و کار و مبارزه در ایران دورۀ پهلوی تجربه
کرده است.
این تجربه ای است گرانبها برای امروز و
فردای ما. ریشه های شورشِ ایرانیان در سالِ ۵۷، در برابرِ سلسلۀ پادشاهی پهلوی در
درونِ آن نهفته است. نباید از آن به آسانی درگذریم. این تجربه نخست حاصلِ اعتراض های
دائمی دانشجویان، قیامهای مسلّحانه و هماوایی بسیاری از شاعران و نویسندگان آن
دوران با آنها است. حکومت سعی میکرد هر گونه هزینۀ خدماتی دانشجویان را تقبّل
کند. درس و دانشگاه برای آنها گران تمام نشود. ما در جامعه ای سکولار زندگی میکردیم.
عیسا به دینِ خود بود و موسی به دینِ خود. امّا در هر حال دانشجو ناراضی بود. کوچکترین
تغییری در جامعه دانشگاه را به اعتراض وامیداشت. چرایی آن را باید در استبدادِ
فردی حاکم و انگیزش های آن در تک تک آحاد جامعه دانست. این پدیده – استبداد- از
سپیده دمانِ تاریخِ ایران در رگ و خونِ مردمِ این سرزمین ساری و جاری بوده است و
هست. استبداد هم در ارگانها و اداراتِ دولتی و خاصه در ارگانهای نظامی – پلیس،
ژاندارمری و ارتش- خود را در نزدِ مقاماتِ بالاتر به نمایش میگذاشت و هم در نزدِ
پدران و سپس مادران و برادرهای بزرگتر در خانوادهها. جامعه به طبقات و کاستهای
گوناگون تقسیم شده بود و در این میان فقر و محرومیّت و همچنین تحقیر به پایینی ها
رسیده بود. نوشتم: فقر و محرومیّت و تحقیر! و این آخری است که آتش در خرمنِ
غرور و حرمت انسانی آزاداندیشان، تیپاخوردگان، بینوایان و محرومان میافکند.(۱) در چنین وضعیّتی در حالی که برخی از دانشجویان
بورس تحصیلی دریافت میکردند و برای ادامۀ تعحصیل به اروپا و امریکا میرفتند، در
خارج فعالیّتِ خود را علیه حکومتی که خواهانِ ارتقاء تحصیلی آنها بود، علنی میکردند.(٢)
بازتابِ این تجربۀ تلخ را میتوان در
سراسرِ "سفرِ خیال" مشاهده کرد. طیفور بطحایی با زبانی صمیمی و ساده آن
را جا به جا در ندانم کاری گروه ها در حزب یا سازمانشان و در برابرِ دولتِ بعد از انقلاب، در برخوردِ با
یکدیگر، در برخوردِ با اعضا، کادرهای سازمانی یا حزبی و مردم و در تصمیم گیریهای
عجولانۀ آنها نکته به نکته خاصه در مناطقِ درگیری و در بُن بستهای فکری و عملی شان
در کردستان و به تبعِ آن در تمامِ ایران و سپس در خارج کشور نام و نشان کرده است.
از شواهدی که در این نوشته به دست داده میشود،
ساواک بزرگترین تولیدکنندۀ ترس و نارضایتی در جامعه بوده است. سرانِ ساواک خاصه از
دورۀ ثابتی به بعد، برای این که خود را در دلِ شاه بیشتر جا کنند، هر روز توطئه هایی
ساختگی را کشف و خنثی می کردند، یا طرحها و اندیشه هایی مخالف را که هنوز در حالِ
شکل گیری بوده اند، چنان پروبال می دادند که دربار و جامعه را هم به همراهِ آن
در بُهت و حیرت فرو برند. داستانِ گروهی که در سالِ پنجاه و یک به جُرمِ گروگانگیری
از خانوادۀ دربار به دامِ ساواک گرفتار آمد و نویسندۀ این کتاب نیز از اعضای آن
بوده است، هنوز در مرحلۀ فکر و طرّاحی به سر می بُرده است. بنابراین، برای کسانی
که می خواهند بدانند که بر این سرزمین چه رفته است که امروزه تمامِ برگه های
اعتبارش را سوخته می یابند، میتوانند اوراق این کتاب را ورق بزنند و ببینند که
چگونه ساواک ذهن و زبانِ جامعه را خفه میکرد، چنان که وقتی دانشجویان سر از زندان
درمی آوردند، چنان که بایسته و شایستۀ آنها است از تئوری تاریخ و انقلاب بهره ای
نداشته اند، امّا میخواستند حکومت را سرنگون سازند. و از سویی سازمانِ به اصطلاح
اطلاعات و امنیّتِ کشور خود بذرِ تفرقه می پاشید و از سویی دیگر آخوندها و بسا
روشنفکرِ تجزیه شده در فرهنگِ آخوندی، زمین را شخم میزدند و با ادبیاتی از نوع
ادبیات جلال آلِ احمدی و جامعه شناسی ای از نوعِ شریعتیِ آن، گیاهان خشم و نفرت را
پرورش میدادند. این نشانه ها و اشاره ها را میتوان در "پروندۀ گروگانگیری"
و "زندان"، از صفحۀ پنجاه و هشت تا هشتاد وسه این اثر ردیابی کرد.
نویسنده مرورِ ایّامِ زندگانی خود را بر
سرِ بزنگاه های تاریخی با درنگ و تأملّی شاعرانه همراه کرده است. در این موقعیّت ها
او حسّاس ترین لحظات را می گذراند. لحظاتی که به خود یادآوری میکند که در کجاست و
در آنجا به چه و به که ها می اندیشیده است. چنان که اغلب خود در جایی است و مرغِ
اندیشه اش در جایی دیگر. فاصلۀ او با یادواره هایش و با مرغِ اندیشه اش بُعدهای
زمانی گوناگونی را درمینوردد؛ او را گاه در ترکمن صحرا می یابیم و گاه در تهران
یا شیراز و بعدها در کوه های کردستان و اربیل و سپسترها در پاریس و گوتنبرگ و
مسکو و قزاقستان - برای
ساختن فیلم. و به این سیاق تصاویری که به شکلی طبیعی در بورانِ حوادث به وجود می آیند
از نما و ژرفایی تأمل برانگیز برخوردار می شوند. داستانِ فروپاشی اتّحادِ جماهیر
شوروی که نویسنده از نزدیک شاهدِ آن بوده است، جانمایه ای سخت شگفت انگیز و به
طورِ طبیعی طنزآمیز دارد. این طنز در درونِ خودِ ماجرا خوابیده است. یک تراژدی
کُمدی تاریخی است که در آن سرزمین به پایان رسیده است و شگفتا که دارد خود را در
ایران از آغاز تکرار میکند. چنان که وقتی نویسنده با شهروندان روس از نوع و
ماهیّتِ انقلاب ایران میگوید، آنها با کمالِ تعجّب میگویند: "پس بگو در
آنجا هم کمونیستها سرِ کار آمده اند!" ص.٢۱٢
امّا مسئلۀ کردها و ایران و سرنوشتِ آن
موردِ کندوکاو نویسندۀ این کتاب است. انقلاب و جنگ و تبعید حکایتی است که همچنان
باقی است. چگونه می توان این حکایت را باز شناخت؟ فکر می کنم شیوه ای که نویسندۀ
سفرِ خیال در پیش گرفته است ابزاری را برای شناخت گوشه هایی از آن در اختیارِ
خواننده مینهد. می توان گفت: طیفور بطحایی هنر خاطره نویسی و داستان نویسی مدرن
را در این کتاب درهم آمیخته است. زبان او خالی از ایراد نیست امّا با آمیزه هایی
ادبی آراسته است و ویراسته.(٣) متنِ حاضر را می
توان به استعاره "نگاهی به دستهای آلوده" یا "خاطرات و اندیشه های
یک تبعیدی"، نامید. و این نگاه و خاطرات و اندیشه هایی که در "سفرِ
خیال" آینه گردانی میکنند، آمیزهای از تمامی اینها است و یک اثر ادبی -
سیاسی نو در ژانر ویژۀ خویش.
*
نوشتهی طیفور بطحایی
چاپ اوّل: زمستان ۱٣۹۱(٢۰۱٢)، سوئد، ناشر: خانۀ هنر و ادبیات، گوتنبرگ
طیفور بطحایی، نویسنده، فیلمساز، فعال سیاسی، در سال ۱٣٢۶ در سنندج متولد شد. تحصیلات مقدماتی خود را در همان شهر به پایان برد. پس از پایان تحصیلات در قالب طرح سپاه دانش مدت دو سال به معلمی مشغول بود و پس از آن در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ در «مدرسهٔ عالی سینما و تلویزیون تهران» به تحصیل در رشتهٔ فیلمبرداری پرداخت. در اوایل دههٔ ۷۰ میلادی (پنجاه شمسی) به دلیل گرایش به چپ و عضویت در گروه موسوم به "گروده دوازده" در طرح گروگانگیری فرح پهلوی و تقاضای آزادی ٣۰۰ زندانی سیاسی، دستگیر، محاکمه و به حبس ابد محکوم شد. در جریان انقلاب ۱٣۵۷ به همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شده به کردستان بازگشت و فعالیت سیاسی را در حزب دمکرات کردستان ایران از پی گرفت وی در سال ۱۹۸۵ از این حزب کنارهگیری کرد اما به فعالیت سیاسی خود در تبعید و پس از مهاجرت به سوئد، ادامه داده و در کنار تدریس در گوتنبرگ به نویسندگی و پیکر سازی روی آورده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر