This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

دوشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۵

کتاب رسیده به تارنمای پرتو / "تا پلکم مژه می زند، طاووس می شوی" / شیدا محمدی

جدیدترین کتاب شعر شیدا محمدی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار ایرانی، "تا پلکم مژه می زند، طاووس می شوی"، نام دارد.

تا پلکم مژه می زند طاووس می شوی  شامل 50 شعر کوتاه (مینی‎مال) است، و هر شعر در برابر یک عکس، از عکسهای کوروش بیگ پور، در 110 صفحه چاپ شده است.
"تا پلکم مژه می زند، طاووس می شوی"، تحت امتیاز مرکز ایران‌شناسی ساموئل جردن دانشگاه یو.سی.ارواین کالیفرنیا، و از طرف نشر اچ.اند.اس در آپریل 2016 چاپ و منتشر شده است. 
پیش از این کتاب، مجموعه شعر "یواشهای قرمز"، بوسیله نشر ناکجا، در پاریس، در بهار 2015 ، چاپ و منتشر شد. مجموعه شعر "عکس فوریِ عشقبازی"، به صورت افست/ زیرزمینی در سال 1386 در ایران به چاپ رسید و آمازون آنرا در سال 2013 در آمریکا منتشر کرد.
رمان "افسانه بابا لیلا"، نشر تندیس، با دو سال تاخیر در وزارت ارشاد در سال 1384 منتشر شد. "مهتاب دلش را گشود بانو"، اثر منثور شاعرانه‎ای است که نشر تندیس، تهران، سال 1380 منتشر کرد.
برخی اشعار شیدا محمدی تا کنون به زبان انگلیسی، فرانسه، ترکی، کردی، عربی، آلمانی، سوئدی و چک ترجمه شده است.
از فعالیتهای دوره‎ی روزنامه نگاری شیدا میتوان به سردبیری صفحه زنان در روزنامه ایران و نیز عضو هیأت تحریریه مجله فرهنگستان هنر، و دبیر صفحه خشت و سرشت در مجله وطن اشاره کرد.
در حال حاضر شیدا محمدی شاعر مهمان جردن سنتر- دپارتمان فارسی دانشگاه یو.سی.ارواین کالیفرنیا درسال تحصیلی 2015و-2016 است. او در سال 2010 نیز شاعر مهمان دانشگاه مریلند بود و ادبیات معاصر فارسی را تدریس کرده است. بریتانیکا در سال 2010 درباره شیدا، آثار و سبک نوشتاریاش نوشت. از آن زمان تا کنون او عضو انجمن قلم آمریکا میباشد.
نسخه چاپی کتاب را می‌توانید از راه های زیر تهیه کنید:
فروشگاه های آمازون در آمریکا
نسخه الکترونیک کتاب نیز از طریق گوگل و گوگل پلی، قابل دسترس است.

اشعار زیر از کتاب جدید او  تا پلکم مژه می زند طاووس می شوی  انتخاب شده است.  

۱
به شکلِ نتْ در آمده‌ای
در پیانویِ تن من.

۲
هوا
شکل شعار بود
فواره می‌زد از دهان‌ات
تو مرده بودی وُ
تنها
جاده در دست تعمیر بود.

۳
دل‌تنگی
شکلِ پیراهنِ آبیِ توست
که عصر
ساعت پنج به خانه برمی‌گردد.

۴
میهمان‌ها را شمردم
همه آمده بودند
حتی کفش‌های تو.

۵
آینه دروغ می‌گفت
من تکرار تو بودم
هر بار که پلک می‌زدم
تِرَنی از میانِ ما رد می‌شد.

۶
غمگین‌ام غمگین‌ام!
مثل عصرهای جمعه
و مرگ
دهان دل‌تنگی‌ام را با بوسه‌ای می‌بندد.

۷
دستکش‌های زیادی در تن‌ام جا ماندند
اما هیچ‌کدام جای انگشت‌های تو نیست.

۸
آرزوهایمان را آورده‌ایم
هر کدامْ سرِ میزی

به شرط چاقو

هیچ نظری موجود نیست: