This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۶

کاغذین جامه* / شعر / اسد رخساریان


یک پزشک سوری گفت: کوشیدیم اجساد کودکان قربانی را چندین مرتبه با آب بشوییم،
 ولی این کار فایده‌ای نداشت. شرایط آنقدر ناگوار بود که شبیه روزِ قیامت بود.

 کاغذین˚ جامه


کاغذین˚ جامه‌ی خونینی دارم بر دوش.
ای جغدها
خفّاش‌ها
خاموش!
خاموش!

ای مهین بانو
ای زمین
ای گرامی‌ترین
لالایی بخوان 
به سوگوارانه‌ترین آهنگ
از خوشه‌های مرگزایی که می‌بارند
از آسمان چون سنگ،
از بازتابِ دهشتِ بزرگ
در حواشی کبودِ دهان 
و آماسِ زیرِ چشم‌های کودکان
که می‌دویده‌اند همیشه شاد
پیِ هزارها بهانه­
هم­چو باد.

آی خم شده به روی مهتابی
برای آوازه خوانی چو من
که سازِ خویش را
در خیابانی پُر از جنازه و خون
نمی­گذارد بیفتد از تب و تاب
دستی تکان بده
تا سیل­بارانِ اشک‌های من
لت و پارِ تنِ این کوچولوها بپوشاند.
و سوز و سازِ زخمه‌های من 
رنگِ خون گیرد و
نقشِ دهان‌های کوچک و
چشم‌های ترسِ مرگِ خورده‌ای
از کاسه‌هاشان برون زده.

ای مهین بانو
ای زمین
ای گرامی ترین
لالایی بخوان 
لالایی قُربانی
و در خیزابِ توفانِ اشک‌ها
 بپرس از خدا و از  انسان
که آن چه گونه خدایی است!؟ 
و این چه گونه انسانی!؟
کاغذین جامه‌ی خونینی دارم بر دوش!

سپتامبر ٢۰۱۷

* جامه ی کاغذی؛ جامه ای بوده که شخص دادخواه برتن می کرده و به نزدِ حاکم می رفته تا به دادش برسند. حافظ می گوید: کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک/ رهنمونیم به پای علمِ داد نکرد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

احساس می کنم، قلب و سینۀ هیچ کسی دردمندتر و سوگوارتر از قلب و سینۀ شاعر نیست! از همین روست که شاعران مغضوب شدگان سیاهدلان اند!

آقای رخساریان عزیز ممنون.

فرشیم

A.Rokhsarian گفت...

درود بر شما فرشيم ارجمند كه شما هم همدل و همزبان ما هستيد.